نوشته شده توسط : احسان

كسب درآمد صد در صد واقعي

 

سلام دوستان

امروز ميخوام يه سايت معرفي كنم بهتون واسه كسب درآمد واقعي

من سايت هاي زيادي رو امتحان كردم واسه كسب درآمد

ولي هيچكدومش جواب نداد

تا اين كه با اين سايت آشنا شدم

شايد باور نكنيد ولي اين يكي عمل ميكنه چون خودم نتيجه اش رو ديدم

من تو اين سايت عضوم

خودم  باورم نميشد ولي از اين يكي ميشه درآمد كسب كرد

اين سايت داراي مجوزم رسمي هم هست

شايد با خودتون بگيد كه برو بابا ولي خواهشا نه امتحانش كه مجانيه ثبت نام كنيد

و فرصت رو از دست نديد

روزانه فقط با 6 تا كليك كسب درآمد كنيد

البته اگه نفرات اجاره كنيد درآمدتون خيلي بيشتر ميشه

من خودم نفر اجاره كردم و همون پول با سودش داره بهم برميگرده

منتظر چي هستيد ثبت نام كنيد

فقط موقع ثبت نام در قسمت : نام كاربري معرف اين آي دي رو بزنيد:nitro017

كه شناسه كاربري بنده ميباشد

جون من امتحان كني

اينم لينك ثبت نام

ثبت نام



:: موضوعات مرتبط: عمومی , ,
:: برچسب‌ها: كسب درآمد , كسب درآمد واقعي , كسب درآمد از اينترنت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2215
|
امتیاز مطلب : 83
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : یک شنبه 10 مهر 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 

arabic_mohamed_by_mae1985

muhammad_pbuh



:: موضوعات مرتبط: گرافیک , ,
:: برچسب‌ها: گرافیک ,
:: بازدید از این مطلب : 8757
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 

 

arabic_caligraphy___



:: موضوعات مرتبط: گرافیک , ,
:: برچسب‌ها: گرافیک ,
:: بازدید از این مطلب : 3473
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان
چند روش بسیار جالب برای افزایش امنیت فایل ها در ویندوز

در این آموزش قصد دارم سه روش جالب برای افزایش امنیت فایل ها در ویندوز به دوستان معرفی کنم .

روش اول : قفل کردن یک پوشه به گونه ای که با کلیک بروی این پوشه به جای آن که محتویات داخل پوشه باز شود محتویات یک پوشه دیگر و مسیر دیگری در ویندوز XP نمایش داده میشود . این روش را من قبلا با عنوان " چگونه می توان در ویندوز xp فولدری با امنیت بالا ایجاد کرد " آموزش داده بودم که با کمی تغییرات آنرا به روز کردم .

روش دوم : مخفی کردن انواع مختلف فایل ها در یک عکس :
 

در این روش جالب دوستان میتوانند یک یا چند نوع فایل مختلف ( مانند txt, exe, mp3, avi و .... ) را در یک عکس با فرمت JPG مخفی کنند . با کلیک بروی این عکس به هیچ عنوان فایل های شما باز نخواهد شد و فقط عکس قابل مشاهده خواهد بود و کاربر به هیچ عنوان شک نخواهد کرد که در این عکس فایل و یا حتی نرم افزاری مخفی شده است .

روش سوم : استفاده از نرم افزار TrueCrypt

با استفاده از نرم افزار رایگان و بسیار مفید TrueCrypt میتوان یک و یا چند درایو مجازی درست کرد و اطلاعات مهم را در داخل این درایوهای مجازی کپی کرد . این درایوهای مجازی را میتوان از طریق خود نرم افزار و با وارد کردن پسورد در پنجره MY computer فعال کرد و زمانی که به این درایوها احتیاجی نداریم آنها را غیر فعال و مخفی کنیم .



:: موضوعات مرتبط: آموزش , ,
:: برچسب‌ها: آموزش ,
:: بازدید از این مطلب : 1708
|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان
راههای ضایع کردن دختر ها...نظر بدین
 
 
1 - با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی؟ چیزی می خوای؟

به غیر از من کس دیگه هم اینجا هست که بتونی نگاش کنی .
همش خیره شدی به من که چی بشه ؟
حالا اینا به کنار ، چرا چشمک می زنی؟

چرا ابرو هاتو واسه من بالا و پایین می کنی؟ خجالت بکش ، شرم کن.
نکنه در موردم فکر و خیال کنی! من زن دارم و زنم رو هم دوست دارم
و قصد ازدواج مجدد هم ندارم . چه معنی داره یه دختر
به یه پسر چشمک بزنه.


2 - اگه دیدین دختر با عجله داره راه می ره و یا اگه موردی به طورتون خورد که دختری می دوید .

شما از پشت سر دنبالش کنین و بگین آی دزد آی دزد بگیرینش دار و ندارم رو برد .
اگه دختر وایساد و شما رو نگاه کرد بازم داد بزنین که: دزد همینیه که ایستاده اگه دختر ترسید و پا به فرار گذاشت ،
خوش به حالتون می تونین یه تعقیب و گریز حسابی راه بندازین و حالشو ببرین .
ولی اگه ایستاد و فرار نکرد برای این که ضایع نشین به دویدن ادامه بدین و بازم داد بزنین که: آی دزد آی دزد


3 - توی تاکسی اگه کنارت یه دختر نشسته وقتی که خواستین پیاده بشین

بهش بگین مگه نمیای ؟
اون هاج و واج شما رو نگاه می کنه . بهش فرصت ندین و بگین : چه زود جا زدی؟
بعدش در تاکسی رو ببندین و برین. و مابقی ماجرا رو به افراد حاضر در تاکسی واگذار کنین.



4 - توی پارک با عجله برین کنارش بشینین و بگین معذرت می خوام
که دیر کردم .خب چکارم داشتی که گفتی بیام اینجا؟

بهتره یه جایی باشه که چند نفری حضور داشته باشن .
معلومه که اون انکار می کنه .
بعدش نوبت شماست فوری بگین مگه تو نگفتی بیا اینجا این رنگ لباسمه این رنگ روسریمه ؟
باز هم اون انکار می کنه . شما این طوری ادامه بدین .
خب اگه از اینای که اینجا نشستن خجالت می کشی بریم یه جای خلوت .

مطمئنم اون داغ می کنه . بعدش شما با عصبانیت بلند شین و
یه کاغذ جلوش بندازین و بگین سرکار گذاشتی منو ؟

بیا اینم شماره ای که دادی . دیگه به من زنگ نزن وگر نه
می دمت دست پلیس. بعدش ول کنین برین.


5 - توی جمع یه سی دی بهش بدین .
بگین خیلی باحال بود دستت درد نکنه .
بازم از اینا داری قیمتش هرچقدر باشه قبوله.
اون مردم دور و بر رو نگاه می کنه و میگه عوضی گرفتی آقا .
شما هم طوری وانمود کنین که انگار حواستون نبوده
که توی جمع هستین و ازش معذرت بخواین و برین سرت جاتون بشینین.



6 - مثل معتادها خودتون رو به موش مردگی بزنین و برین جلو
و به لهجه معتادی

بگین خانم دشتم به دامنت
از او چیزا که دیلوز بهم دادین بازم هملاتون هشت؟

دالم می میلم از خمالی به جون تو. هر چی منتظل موندم
نیومدین خیلی شانش آولدم که اینجا پیداتون کلدم .
بیا اینم پولش . اون سرخ و سفید می شه و انکار می کنه
. ولی شما ول کن نشین و هی پیله کنین .
طبق معمول اون انکار می کنه .
شما بگین : خانم من شبا لوی زغال می خوابم
من به اندازه کافی چلکی وسیاه هستم
خواهشا تو یکی دیگه منو شیاه نکن . ...


 


:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,
:: بازدید از این مطلب : 1632
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان
زدن مخ دخترها از گذشته تا حال!!!!(طنز)
 
طنز:
یاد بگیرید!! ای کسانی که مخ زن نیستید!!؟

مخ زني از ديروز تا امروز !

*مخ زنی در عصر حجر

در این عصر چون هم زن و هم مرد زبون همدیگه رو نمی فهمیدن(چون هنوز زبان اختراع نشده بود) کار مردا سخت تر بود.چون دیگه نمیشد با صحبت کردن و عزیزم ساعت چنده و ببخشید مستقیم کدوم طرفه و .... مخ طرف رو بزنن. پس باید با استفاده از ظاهر و عملیات محیرالعقول این کار رو می کردن.از جمله روش های مخ زنی این دوره عبارت بودند از:


* داشتن گرز بزرگ تر و و محکم تر (مثل امروز که هر ﮐس ماشینش شیکتر و با کلاس تر باشد ....................................!)


*داشتن پشم و پیلی بیشتر در ناحیه سر و صورت و کلاً در همه جای بدن! (نکته: پشم و پیلی نام یکی از عضو های بسیار مهم و حیاتی در بدن مرد های قدیم بود که نشانه مردانگی هم بود.)


*داشتن غار بزرگ تر


*داشتن لباس!(که این یکی رو فقط مردهای مرفه و بی درد اون دوره داشتند)


*هدف از مخ زنی:
بر اساس نقاشی های به دست آمده از روی غار ها انجام این عملیات احتمالاً هیچ هدفی رو دنبال نمی کرده .


*دوره هخامنشی



در این عصر رن و مرد زبون همدیگه رو می فهمیدند ولی هنوز ساعت مچی اختراع نشده بود که بشه با گفتن جمله عزیزم ساعت چنده مخ یه دختر خانوم رو بزنی! و اصولاً زن های این دوره دو دسته بودند یکی زن های اشراف زاده و درباری بودند که کافی بود یه تیکه ناقابل بشون بندازی تا حسابت با کرام الکاتبین و شخص داریوش و کورش کبیر باشه و دسته دیگه زن های رعیت بودند که تنها کاری که بلد بودند آشپزی و آوردن آب از چاه بود!برای همین در این دوران برای اینکه بتونی یه زن خوب برای خودت پیدا کنی باید اول کلی زحمت می کشیدی و روش های شمشیر زنی و .. رو یاد می گرفتی.بعد میرفتی توی جنگ شرکت می کردی.بعد اگه احیاناً زنده می موندی میتونستی یکی از زن های دشمن رو واسه خودت به غنیمت ببری!پس می بینیم که باز هم لی رغم اینکه انسان بسیار پیشرفت کرده بود(نسبت به عصر حجر) اما بازم مخ زنی یکی از کار های شاق بود!اما برای زدن مخ زنان درباری باید ویژگی های زیر رو مد نظر قرار میدادند:


*حداقل یکی از اجداد پدری و مادری باید یه ربطی به دربار داشته باشه تا مثلاً خون پادشاهان در رگ اون مرد جاری باشه(به اصطلاح امروزی آقازاده باشه!!!)


*داشتن شمشیر از جنس طلا و سپر از جنس نقره و نیزه از جنس برنج (رجوع شود به شرایط گرز در عصر حجر)


*داشتن ریش بلند (رجوع شود به شرایط پشم! در عصر حجر)


*هدف از مخ زنی:


بر اساس کتیبه های به جا مانده از تخت جمشید هدف از مخ زنی داشتن نوکران و کنیزان زیاد بوده و هیچ گونه ارزش دیگری نداشته.



*دوره قاجار:


در این دوره یه پادشاهی بوده به اسم آقا (البته نمی دونم رو چه حسابی بهش آقا می گفتن) محمد خان قاجار که همه میدونیم چه مرگش بوده! آره دیگه خلاصه به خاطر این بلای خانمان سوزی که این جناب بش دچار شده بودند(و ایشالله خدا نصیب هیچ مردی نکنه) یه کمی زیادی عقده ای شده بودند و به همین دلیل از بیخ و بن با این مسئله مخالف بود و هر کسی که این کارو می کرد چشماش رو در می آورد تا عبرت بقیه بشه!و کلاً این عملیات قدغن و غیر قانونی بوده. به همین دلیل در اون زمان به دلیل این محدودیت فوق العاده ، روش مخ زنی زیاد پیشرفتی نکرد و به دلیل زیر زمینی بودن! اطلاعات دقیقی از چگونگی انجام آن در دست نیست.

*هدف از مخ زنی:
به نطر می رسه با این اوضاعی که آقا مملی خان درست کرده بود هدف از این کار فقط داشتن پسر جهت ادامه شغل پدر بوده.



*دوره پهلوی:



در این دوره مردم یه کمی زیادی سیاسی فکر می کردند و اصولاً زیاد توجهی به مقوله مخ و این حرفا نداشتند و به عبارتی مخ آزاد تشریف داشتن به غیر چند نفر که به ترتیب اولویت و رتبه در امر مخ زنی در زیر مشاهده می کنید:


۱- شهرام شب پره(********): این بابا آخر این کار بود یه چیزهایی تو مایه های خدای مخ زنی رم باستان و پدر مخ زنی ایران. شهرام باب جدیدی رو در این عرصه باز کرد که هنوز هم از سبک ایشون در حل مسائل پیچیده و بغرنج مخ زنی استفاده می شه و اسم سبکش هم شب پره ایسمه.( ایول شهرام جون)


۲- فرزان دلجو(*******): هر چند همیشه پشت در بسته بود و همش تیرش به سنگ می خورد و دختری رو که برای این کار انتخاب می کرد بر خلاف تصورش فقیر و بی چیز بود اما توی این کار به استادش(شهرام شب پره) رفته بود.(رجوع شود به آرشیو فیلمهای فارسی اون دوره).


۳- ابی(******): ابی رو هم که همه می شناسین این آقا ثابت کرد که فقط آقای صدای ایران نیست و توی کارهای دیگه هم استعداد داره به خصوص در امر مخ زنی.


۴- زنده یاد تقی ظهوری(*****): که البته عمری رو توی سازمان تحقیقات و پژوهشهای مخ زنی ایران، صرف تحقیق و برسی راهها و عوامل بنیادی و موثر در مخ زنی کرد.


5-زنده یاد فردین(****): چهره دوست داشتنی و یکی از شخصیتهای شاخص در مخ زنی و دارنده جوایز متعدد از جشنواره های مخ زنی ایران.


6- بهروز وثوق(***): شاید اگر بیشتر وقتش رو صرف کار کردن روی مخ بانوی آواز ایران(گوگوش) که به این سادگی ها کوتاه نمی اومد نمی کرد الان در رده بای لیست بود، ولی خوب چه می شه کرد کله شق بود دیگه!!!


7- رضا بیگ ماوردی(**): که سبک خشنی توی این ضمینه داشت و سعی می کرد با دعوا و درگیری و بهم ریختن کافه ها و کاباره ها و به اصطلاح نشون دادن زور بازو در این عرصه فعالیت کنه که البته در نوع خودش جالب و کار آمد بود.


8- سعید کنگرانی: این بابا تازه داشت نبوق و استعدادش رو تو این ضمینه نشون میداد که یهو زد و انقلاب شد و میشه گفت اینجا رو بد شانسی اورد و بد شانس ترین مخ زن ایران نام گرفت.


البته اشخاص محدود دیگه ای هم مثل ایرج قادری و ناصر ملک مطیعی بودن که تو این مقوله فعالیت کردن اما این 8 نفر سرآمد اونها بودند.


خلاصه در این دوران هم عملیات مخ زنی چندان پیشرفتی نداشت . اما خوب بر اساس نسخه های به جا مانده از فیلم های فارسی آن دوران چند تا کار سخت برای مخ زدن باید انجام میشده که عبارت بودند از:


*فقیر بودن و بی خانمان بودن پسر!(جهت زدن مخ دختران مرفه و بی درد این امر بسیار لازم بوده است، رجوع شود به قسمت فرزان دلجو)


*داشتن زور زیاد و توانایی کتک زدن چند نفر به طور همزمان بود( رجوع شود به قسمت آقا رضا)


*کشیدن سختی های بسیار در دوران کوردکی.


*داشتن شلوار دمپا گشاد و کت چهار خانه و ریش مدل داریوشی


*توانایی خواندن آهنگ سلطان قلب ها به صدای بلند!


*داشتن ویژگی مردانه در حد دعوت شدن به تیم ملی!


*هدف از مخ زنی:


رسیدن به پول و مال پدر پولدار دختر و داشتن زندگی راحت و مرفه.



*دوره انقلاب تا چند سال پیش:


در این دوره روش های مخ زنی تغییری اساسی کرد و به نام خواستگاری تغییر نام داد.یک آقا پسر گل باقالی با یک دسته گل و یه جعبه شیرنی همراه مادر و پدر به خانه دختر مورد نظر رفته و بعد از انجام کار های اداری لازم! از قبیل تعیین مهریه و شیر بها و .... دختر و پسر به صورت رسمی دوست دختر و دوست پسر می شدند که بهش زن و شوهر می گفتند!لازم به ذکر است که در انتهای این دوره نقش تکنولوژی در مخ زنی نمایان شد و سوال حیاتی و سرنوشت ساز عزیزم ساعت چنده توسط یکی از پیشگامان عرصه مخ و مخ زنی اختراع گشت.


و اما ویژگی های لازم برای مخ زدنی در این دوره :


* سر به زیر بودن آقا پسر(که واقعاً خیلی شرط سختی بوده)


*داشتن سابقه زندان(حداقل 6 ماه) در رژیم شاه


*داشتن سیبیل جهت نمایش مردانگی


*هدف از مخ زنی:


تشکیل خانواده و داشتن ارتش 20 میلیونی.



*دوره امروز:


به گواهی تاریخ در هیچ دوره ای به اندازه امروز مخ زدنی سخت تر نبوده!


ویژگی های اساسی جهت مخ زدنی:


*داشتن ماشین و موبایل و سایر وسایل مدرن که نشان دهنده احترام به تکنولوژی می باشد!


*تسلط به زبان انگلیسی جهت گفتن عبارات ok عزیزم- چشم momi و Dady و Ilove you و جملاتی از این قبیل.


*آشنایی به اینترنت و یاهو مسنجر!


*نداشتن سیبیل و ریش و به طور کلی تمام ویژگی های دوره های قبلی


* به روز بودن (Up to date) در زمینه SMS های جدید!


و هزاران مورد دیگر که شما بهتر از من می دونین!


*هدف از مخ زنی:


پر کردن اوقات فراغت و انجام راهکاری جهت حل معضل ازدواج!!!

امیدوارم خوشتان آمده باشد...
 


:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,
:: بازدید از این مطلب : 1820
|
امتیاز مطلب : 213
|
تعداد امتیازدهندگان : 68
|
مجموع امتیاز : 68
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 برای استفاده از اين شكل ، ابتدا اين كد را در ابتداي قالب تان كپي كنيد
وارد ويرايش قالب شويد و در بالای بالای قالب كد زير را قرار دهيد

 

 و سپس اين كد را هم در پايين ويرايش قالب در اخر قالب كپي كنيد
 برای استفاده از اين شكل ، ابتدا اين كد را در ابتداي قالب تان كپي كنيد
وارد ويرايش قالب شويد و در بالای بالای قالب كد زير را قرار دهيد
 

 

 و سپس اين كد را هم در پايين ويرايش قالب در اخر قالب كپي كنيد

 برای استفاده از اين شكل ، ابتدا اين كد را در ابتداي قالب تان كپي كنيد
وارد ويرايش قالب شويد و در بالای بالای قالب كد زير را قرار دهيد



 و سپس اين كد را هم در پايين ويرايش قالب در اخر قالب كپي كنيد

 برای استفاده از اين شكل ، ابتدا اين كد را در ابتداي قالب تان كپي كنيد
وارد ويرايش قالب شويد و در بالای بالای قالب كد زير را قرار دهيد


 


 و سپس اين كد را هم در پايين ويرايش قالب در اخر قالب كپي كنيد
 برای استفاده از اين شكل ، ابتدا اين كد را در ابتداي قالب تان كپي كنيد
وارد ويرايش قالب شويد و در بالای بالای قالب كد زير را قرار دهيد

 


 و سپس اين كد را هم در پايين ويرايش قالب در اخر قالب كپي كنيد
 برای استفاده از اين شكل ، ابتدا اين كد را در ابتداي قالب تان كپي كنيد
وارد ويرايش قالب شويد و در بالای بالای قالب كد زير را قرار دهيد




 و سپس اين كد را هم در پايين ويرايش قالب در اخر قالب كپي كنيد

 برای استفاده از اين شكل ، ابتدا اين كد را در ابتداي قالب تان كپي كنيد
وارد ويرايش قالب شويد و در بالای بالای قالب كد زير را قرار دهيد





 و سپس اين كد را هم در پايين ويرايش قالب در اخر قالب كپي كنيد

 برای استفاده از اين شكل ، ابتدا اين كد را در ابتداي قالب تان كپي كنيد
وارد ويرايش قالب شويد و در بالای بالای قالب كد زير را قرار دهيد


 


 و سپس اين كد را هم در پايين ويرايش قالب در اخر قالب كپي كنيد

 برای استفاده از اين شكل ، ابتدا اين كد را در ابتداي قالب تان كپي كنيد
وارد ويرايش قالب شويد و در بالای بالای قالب كد زير را قرار دهيد



 

 و سپس اين كد را هم در پايين ويرايش قالب در اخر قالب كپي كنيد

 برای استفاده از اين شكل ، ابتدا اين كد را در ابتداي قالب تان كپي كنيد
وارد ويرايش قالب شويد و در بالای بالای قالب كد زير را قرار دهيد



 و سپس اين كد را هم در پايين ويرايش قالب در اخر قالب كپي كنيد


:: موضوعات مرتبط: کد های جاوا , ,
:: برچسب‌ها: کد های جاوا ,
:: بازدید از این مطلب : 2003
|
امتیاز مطلب : 121
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان




:: موضوعات مرتبط: کد های جاوا , ,
:: برچسب‌ها: کد جاوا ,
:: بازدید از این مطلب : 2398
|
امتیاز مطلب : 106
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 
در ویندوز XP درحالت پیش فرض Packet Scheduler سیستم را به 20 درصد از پهنای باند یك اتصال به اینترنت محدود می كند. یعنی اگر شما این تنظیمات را تغییر ندهید قادرید از 20 درصد پهنای باند
اتصال تان به اینترنت بهره ببرید. برای این كه بتوانید از 100 درصد پهنای باندتان استفاده كنید مراحل
زیر را انجام دهید:

1.Run را از منوی Start اجرا كنید.

2.در Run عبارت gpedit.msc را تایپ كرده و OK را كلیك كنید.

3.منتظر بمانید تا Group Policy اجرا شود.

4.در بخش Local Comuter Policy و در زیر Computer Configuration گزینه Administrative

Template را گسترش دهید. (این كار با كلیك بر روی علامت+ كار آن انجام دهید)

 5.در لیست باز شده گزینه Network را نیز گسترش دهید.

 6.حال در این لیست Qos Packet Scheduler را انتخاب كنید.

7.به گزینه هایی كه در سمت راست ظاهر می شوند دقت كنید.

8.بر روی Limit reseivable bandwidth كلیك راست كرده و Properties را كلیك كنید.

9.پس از اینكه پنجره ی Limit reservable bandwidth Properties باز شد در برگه Setting و در زیر

Limit reservable bandwidth گزینه Enabled را انتخاب كنید.

 10.مشاهده می كنید كه با انتخاب آن در روبروی Bandwidth Limit مقدار پیش فرض آن یعنی 20

درصد به نمایش در می آید.

 11.به جای عدد 20 مقدار 100 را تایپ كرده و OK را كلیك كنید.

 12.حال به Connection ی كه به وسیله ی آن به اینترنت وصل می شوید رفته و بر روی دكمه ی

Properties كلیك كنید.

 13.به برگه Networking بروید و دقت كنید كه Packet Scheduler فعال باشد (تیك كنار آن مشاهده

شود).

 14.این پنجره را OK كنید.

 15.كامپیوتر خود را Restart كنید.



:: موضوعات مرتبط: ترفندهای ویندوز , ,
:: برچسب‌ها: ترفندهای ویندوز ,
:: بازدید از این مطلب : 1723
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

کد محاسبه عشق
 
 
کد زیر هم خیلی جالب هست این کد کد یک محاسبه هست

 

نه ریاضیات نیست خیال نکنید ریاضیات نه کدی که عشق رو

 

محاسبه مبکنه خیلی قشنگه حتما بذاریدش تو وبلاگتون

      

  

        



:: موضوعات مرتبط: کد های جاوا , ,
:: برچسب‌ها: کد جاوا ,
:: بازدید از این مطلب : 2237
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 

ترینر sims1 دانلود
ترینر call of duty 4 دانلود
ترینر devil my cry 3 دانلود

 



:: موضوعات مرتبط: ترینر بازی ها , ,
:: برچسب‌ها: ترینر بازی ها ,
:: بازدید از این مطلب : 1580
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 رمز و ترينر و سيو  بازی Max Payne 2:

                                   
برای وارد کردن رمز اين بازی ، در محيط بازی کليدهای shift+alt+a رو با هم بزنيد تا رمزگير فعال بشه. بعد يکی از اين رمزها رو در محيط بازی بنويسيد:

کد

alt+c

alt+k

alt+x

 

 

 

 

ترينر مکس پين۲:Download

حجم:41.58 Kb

سيو مکس پين۲:Download

حجم:1.56 Kb



:: موضوعات مرتبط: رمز بازی ها , ,
:: برچسب‌ها: رمز بازی ها ,
:: بازدید از این مطلب : 19049
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

call of duty

 

در هنگام بازی کلمه gonzooper را تايپ کرده و اينتر ميکنيد و سپس ميتوانيد رمز های زير را اجرا نماييد:

 

COD

  توضيحات

 Ctrl+L

 شکست ناپذيری 

Ctrl+Shift+N 

 ماموريت بعدی 

Shift+X 

 محل انتخاب تکاور در زير نشان گر 

 Shift+V

رد يابی کاربر  

Ctrl+Shift+X 

نابودی همه چيز  

 Ctrl+I

 نامريی بودن 

Shift+Ctrl+E 

 ويرايش گر ماموريت 

Shift+F1 

انتخاب تصوير باب 

Ctrl+F9 

ديدن اشکال زدايی خروجی  

F9 

نشان دادن ناحيه اطلاعات  

هر کی که Trainer اون رو هم ميخواد ميتونه دانلود کنه:Download

 



:: موضوعات مرتبط: رمز بازی ها , ,
:: برچسب‌ها: رمز بازی ,
:: بازدید از این مطلب : 2101
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

commandos 3

 

بايد در بازی کد های زير را واردکنيد:

COD

توضيحات 

 SHIFT + X

 محل انتخاب تکاور در زير نشان گر 

CTRL + I

 شکست ناپذيری  

CTRL + V  

 نامريی بودن  

 CTRL+Menha

نمايش ارزيابی سرعت 

CTRL + SHIFT + N  

 ماموريت بعدی 

 CTRL + SHIFT + X

نابودی همه دشمنان 

commandos3



:: موضوعات مرتبط: رمز بازی ها , ,
:: برچسب‌ها: رمز بازی ,
:: بازدید از این مطلب : 2110
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

رمز بازیAGE Of Mythology

در بازی کليد Enter را فشار داده و کد های زير را وارد کنيد:

تو ضيحات Code
1000 غذا JUNK FOOD NIGHT
1000 طلا ATM OF EREBUS
1000 چوب TROJAN HORSE FOR SALE
شهاب سنگ BAWK BAWK BOOM
قدرتمند ساختن خودمان DIVINE INTERVENTION
ساختن سريع L33T SUPA H4X0R
سريع کرگدن ثروتمند شود WUV WOO
چنگال بچه TINES OF POWER
باز شدن تمام نقشه LAY OF THE LAND
پنهان کردن نقشه UNCERTAINTY AND DOUBT
ليزر O CANADA
آذرخش زدن  WRATH OF THE GODS
بسيار ميمون I WANT TEH MONKEYS!!!!!
حداکثر طرفداری کردن MOUNT OLYMPUS
خدای جديد PANDORAS BOX
شب IN DARKEST NIGHT
آب قرمز RED TIDE
نشان دادن همه حيوانات روی نقشه SET ASCENDANT
آهسته پايين آمدن CONSIDER THE INTERNET
قهرمان کوچک لشگر ISIS HEAR MY PLEA
تبديل انميس به بزغاله GOATUNHEIM
تنهايی ميتوان همه آبها را حرکت داد CHANNEL SURFING
توت دادن درختان FEAR THE FORAGE
بردن بازی THRILL OF VICTORY



:: موضوعات مرتبط: رمز بازی ها , ,
:: برچسب‌ها: رمز بازی ها ,
:: بازدید از این مطلب : 1601
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

ياس عشق

دیروز در کنار تو احساس عشق بود


دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود

دستان کوچکت که جنون مرا نوشت

این واژه های غرق به خون مرا نوشت

هرجا که رد پای شما هست می روم

فکری بکن به حال من از دست می روم

قلبم شکسته است و هی سرد می شوم

بگذار بشکند عوضش مرد می شوم

دستان خسته ام به شقایق نمی رسد

فریاد من به گوش خلایق نمی رسد

این دست ها همیشه پر از بوی یاس نیست

یا مثل چشم های شما با کلاس نیست

این رسم زندگی ست بزرگ و بزرگ تر

هر چه بزرگ تر و سپس هرچه گرگ تر

بین خودم و آینه دیوار می کشم

هرشب که پشت پنجره سیگار می کشم

شاید هنوز فرصت عصیان و مرگ هست

در ذهن ابرهای درونم تگرگ هست

بانوی دشت های قشنگی که سوختی

عشق مرا به رهگذران می فروختی

چشمانتان پر از هیجان نیست نازنین

این دست ها همیشه جوان نیست نازنین

شاید کسی که بین غزل های من گم است

در فصل های زندگی ام فصل پنجم است

یا نه درست مثل خودم لاابالی است

از مردمان غمزدهء این حوالی است

حالا ببین علیه خودم غرق می شوم

در منتها الیه خودم غرق می شوم

دلشوره های سرخ دلم ناتمام ماند

احساس می کنم غزلم ناتمام ماند
 



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: برچسب‌ها: شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 1820
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

به نام عشق




من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن


بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن


موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن


من در کنار توست اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن


بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن


امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن....
 



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: برچسب‌ها: شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 1636
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

غم پنهان


تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری

همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری

تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی

غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری

شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ -

هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری

بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند

مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداری

همین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آید

ببین چه مرهم شیرینیست برای سختی و دشواری!!

کمی پرنده اگر باشی در آسمان دلم هستی

رفیق ماهی و مهتابی؛عزیز سرو وسپیداری...

چقدر منتظرت بودم !ببینمت کمی آسوده...

دوباره آمده ای اما؛ همان همیشه عزاداری!
 



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: برچسب‌ها: شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 1543
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

باغ نگاه



گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم

وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم

داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو

هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم

مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام

تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم

یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند

انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم

وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها

تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم

تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من

پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم

در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم

سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم

زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی

ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم

حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن

ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم
 



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: برچسب‌ها: شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 1515
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 

مطالب جالب

 

1. جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.
2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.
3. داشتن س ک س با حیوانات برای مردان لبنانی در صورتی مجاز است که حیوان مورد نظر ماده باشد. در صورتیکه فردی در حال س ک س با حیوان نر دستگیر شود مجازاتش مرگ است.
4. مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.
5. در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.
6. در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.
7. در تایلند همه سینما رو ها مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.
8. در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک مردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.
9. در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن از
خانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.
10. در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.
11. در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد.
12. در فنلاند زمانی پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشیدن شخصیت اصلیت سریال ممنوع بود.
13. تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.
14. در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.
15. اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.
16. صد ها سال پیش هر فردی که قصد داشت از کشور خارج شود، به سرعت اعدام می شد.
17. در طول جنگ جهانی اول هر سربازی که به همجنس بازی متهم می شد، اعدام می شد.
18. در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشیدن جوراب سفید برای زنان به علت تحریک آمیز بودن آن برای مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پلیس دستور داشتند پنجره خانه ها را با رنگ سیاه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها دیده نشوند.
19. در 24 ایالت آمریکا صغف حنسی عامل اصلی طلاق است.
20. در ایالت میسوری بخش سنت لوئیس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب، برای ماموران آتش نشانی ممنوع است.
21. در انگلستان، سر لاشه هر نهنگی که پیدا شود متعلق به پادشاه اشت و دم آن متعلق به ملکه.
22. در فرانسه صدا زدن خوک با نام ناپلئون ممنوع است.
23. در ویکتوریای استرالیا پوشیدن شلوارک های صورتی تحریک آمیز در غروب های شنبه ممنوع است.
24. در ویکتوریای استرالیا، تنها متخصصان برق اجازه تعویض لامپ برق را دارند.
25. در انگلستان چسباندن برعکس تمبر حاوی عکس ملکه، نشانگر خیانت و پیمان شکنی با سلطنت است.
26. در ورمونت، زنان تنها با اجازه کتبی همسرانشان حق استفاده از دندان مصنوعی را دارند.
27. در واشنگتون، وانمود کردن به داشتن خانواده پولدار ممنوع است.
28. در منطقه کنورسویل ویسکانسین آمریکا، مردان در هنگام اوج لذت شهوانی (ارگاسم) همسرانشان حق تیراندازی ندارند.
29. در اوهایو آمریکا, ماهیگیری در زمان مستی ممنوع است.
30. در اندونزی مجازات استمنا, مرگ است.
31. در بخش اروکای ایالت نوادا، بوسیدن زنان توسط مردان سبیلو ممنوع است.
32. در میامی آمریکا، تقلید کردن رفتار جانواران ممنوع است.
33. در لوای آمریکا، بوسیدن بیش از 5 دقیقه مجاز نیست.
34. زمانی در کشور سوئیس، محکم بستن در خودرو جرم به حساب می آمد.
35. در روآتای ایتالیا، عبور افراد غیر مسیحی از 20 متری کلیسا ممنوع است. اما عبور بزرگراهی از فاصله 15 متری کلیسای آن منطقه موجب دردسر پلیس شده بود، زیرا امکان توقف حودرو ها در آن منطقه بزرگران برای چک کردن مسیحی بودن یا نبودن شان وجود نداشت.
36. در سوئیس داشتن یک پناهگاه برای شهروند الزامی است.
37. در منطقه هستینگ نبراسکا, قانون می گوید هتلداران باید پیراهن سفید تمیز برای خواب به هر یک از مهمانان بدهند. هیچ زوجی هم حق ندارد تا قبل پوشیدن این لباس ها سکس داشته باشد.
38. در بحرین پزشکان حق ندارند در هننگام معاینه به آلت تناسلی زنان مستقیم نگاه کنند، اما اجازه دارند تصویر آنرا در اینه ببینند.
39. در لینوئیس آمریکا دادن سیگار روشن به حیوانات ممنوع است.
40. در منطقه ترمونتون یوتا در آمریکا, زنان حق سکس با مردان در آمبولانس را ندارند و در صورت انجام این کار گناهکار شناخته شده و نامشان در روزنامه محلی درج خواهد شد.



:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب , ,
:: برچسب‌ها: مطالب جالب ,
:: بازدید از این مطلب : 1571
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

پسر ها هیچ وقت دونبال دو چیز نمی دوند . اتوبوس و دختر چون 10 دقیقه بعد یکی کی میاد !

--------------------------

سایه ام عاشق سایه ات شده می خواستم ببینم می تونیم همسایه شویم ؟

----------------------------

تو صحرای قلبم تو تنها شتری !

----------------------------------

یه بغل گل رز با یه دنیا احساس با یه سبد ستاره . می دم بهت ببر سر چها راه بفروش سودش نصف نصف !

----------------------------------

چه کار کردی که این همه طرفدار پیدا کردی ؟ هر جای شهر که می رم میبینم مردم تابلو هایی دستشون گرفتن که اسم تو روش نوشته شده:گوسفند زنده !!!

----------------------------------

آسمان را می خواهم برای عبور . جاده باریک است ! ماه را می خواهم برای نور را تاریک است ! تو را می خواهم برای نظافت عید نوروز نزدیک است !

-----------------------------------

تو که درخت زندگی من هستی که الاغم را به آن می بندم

------------------------------------

رفتم دم گل فروشی هر چی گشتم قشنگ ترین گلم رو ندیدم . آخه گوسفند ! چرا اون گل رو خوردی ؟

---------------------------

می خوای با سه شماره هیبنوتیزمت کنم و بگم چه جور آدمی هستی ؟ خوب پس با ? شماره آروم چشمات رو ببند : .... ?...... ?.......?.......

...................................................هنوز که چشمات بازه؟.................

...................................................می گم چشماتو ببند !................

..................................................چرا زیر چشمینگاه می کنی ؟.....

.............................................. اصلا نیازی به هیپنوتیزم نیست

                                             هر خری می فهمه چه قدر فضولی

------------------------------------

+- +- +- +- +- +-

+- +- +- +- +- +-

+- +- +- +- +- +-

بشین جمع ومنها کن ببین چندمین باره سر کار رفتی ؟

--------------

به دلیل ایام سوگواری از گفتن این جک معذوریم

-------------------------

از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از شیشه پاک کن استفاده می کنم

--------------------------

از غضنفر میپرسن: از چه فصلی خوشت میاد میگه: از فصل جفت گیری

--------------------------------------------------------------------------------

غضنفر میره سربازی تو صف بوده سروانه میگه به چپ چپ به راست راست.... میبینه غضنفر همینجوری وایستاده میگه تو چرا به فرمانم عمل نمیکنی؟ غضنفر میگه جناب سروان شما اول تصمیم قطعی رو بگیرید بعد من انجام میدم !

--------------------------------------------------------------------------------

اس ام اس عاشقانه یه اصفهونی: اگه گنجیشک پریدن یادش برد . اگه شیرین فرهاد یادش برد . اگه ماهی دریا یادش برد . من پولی این یه اس ام اسی که به شما دادما یادم نیمیرد !!!!

 



:: موضوعات مرتبط: پیامک , ,
:: برچسب‌ها: پیامک ,
:: بازدید از این مطلب : 1385
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان
 
 

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .
 

- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .
صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .
صفت دوم :
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .
صفت سوم :
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.
صفت چهارم :
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .
صفت پنجم :
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .

 



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: داستان ,
:: بازدید از این مطلب : 1331
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان


 

قبر خالى
(شقایق آرمان )


براساس یك ماجراى واقعى
مورچه هاى نگران اطراف سنگ قبرت مى خزیدند و با هر خزش خود نبودنت را به یادم مى آوردند.
پرندگان قبرستان ده دور افتاده مان وقتى دختر بچه اى چون من را بالا سر قبرمادرش مى دیدند برایم مى خواندند.
انگارشعرپرنده ها، فصل ها را نمى شناخت. ردیف هایش اندوه داشت. مثل تمام ردیف هاى با نشان و بى نشان آدم هایى كه درهمسایگى ات دفن شده بودند.
در وزن ثابت زمان، پیاله پیاله گلاب ازچشمان آبى ام مى گرفتم وغبار روى سنگ قبر بى نامت را پاك مى كردم. سكوت مرگ آور قبرستان لبخندهایم را بى رنگ مى كرد.
مروارید هاى بدلى از گردنبند زمان مى ریخت، مثل روزهایى كه ازعمر دوازده ساله ام جدا مى شد.
یادم مى آید از همان لحظه هایى كه چشم گشودم جاى دست هایت روى شانه هاى یخ زده ام خالى بود.
وقتى بچه هاى هم سن و سالم ترس ها و شادى هایشان را با مادرانشان قسمت مى كردند من بودم و تنهایى.
یك روز بابا نشانى قبرت را داد.
مثل همه آدم هایى كه نمى دانند چطور باید مرگ بابا و مامان بچه اى را به او حالى كنند بابا هم مانده بود چطور این خبرتكان دهنده را به من بگوید.
اما بالاخره گفت و از آن روز به بعد من ماندم و سنگ قبرى تنها.
وقتى بادهاى ملایم شروع به وزیدن مى كردند بابا غصه دار مى شد.
مى گفت مامانت عاشق بادهاى بهارى بود و براى همین اسمت را «نسیم» گذاشتیم.كاش مى دیدى در آن روزهاى یكنواخت چطورهر روز دوان دوان یك راست از مدرسه راهى قبرستان مى شدم.
بچه ها خستگى هایشان را به خانه مى بردند و من به گورستانى سرد...
آن ها سیر تا پیاز آن چه را دركلاس درس گذشته بود كنار اجاق هاى گرم و دیگ هاى پر از غذاى مادرانشان تعریف مى كردند و من تنهاى تنها كوله بارم را به نقطه اى پر سكوت مى آوردم.
سكوت؛ مادر! سكوت.سكوت اندوهناكى كه ازسینه هر قبر بلند مى شد دلم را به هم مى ریخت.
شب ها خواب بیدارى مى دیدم.
انگارهیچ وقت بیدار نبودم.
بابا مى گفت سال ها پیش در شهرى بزرگ خانه اى داشتیم اما بعد از مردن تو این ده را براى رسیدن به آرامش و فراموشى روزهاى گذشته انتخاب كرده است.
وقتى بزرگ تر شدم بابا از روزهاى عاشق شدنتان هم برایم كمى گفت. هرچه صندوقچه قدیمى روى طاقچه را زیر و رو كردم یك عكس بیشتر از تو پیدا نكردم.
عكس را در كیف مدرسه اى ام مى گذاشتم و با خود به هر طرف مى بردم.
فكر مى كردم اگر بزرگ شوم شبیه تو زیبا و موطلایى خواهم شد!
دلم نمى خواست بچه ها بدانند مامان ندارم. اما یك روز حالم درحیاط مدرسه بد شد.
خانم ناظم گفت سرایدار را بفرستید بابایش را بیاورد.
شك كردم.
آخر اگر این اتفاق براى هر كدام از بچه هاى دیگر مى افتاد خانم «فنایى» -ناظم - زودى مادر بچه ها را صدا مى زد.
همان موقع بود كه فهمیدم همه شاگرد و معلم ها مى دانند من مامان ندارم.
از آن روز به بعد دیگر دلم نمى خواست پا به مدرسه بگذارم.
مى دیدم همه با من مهربانى مى كنند اما نمى فهمیدم همه از روى ترحم است.
بچگى بود و یك دنیا فكر نپخته.
بهار و عید داشت مى آمد ،
عید.
تخم مرغ هاى رنگ شده.
هفت سین و سبزه هاى تازه جوانه زده.
بوى عید اما در خانه خالى وبى مادرما نمى آمد.
حال بابا هم بهتر از من نبود.
آشفتگى و حرف هاى ناگفته درنگاهش بى داد مى كرد.
«مجنون آسمان «لیلا»ى عاشق را از زمین خانه مان ربوده است انگار... » باباهمیشه این را مى گفت. هروقت حرفت مى شد به جاى این كه بگوید مادرت؛ اسمت را بر زبان مى آورد، لیلا!
خیلى وقت پیش بالاى قبرت درخت نارنج كاشته بودم؛ با همین دست هاى كوچكم.
هرروز هوایش را داشتم. مى خواستم وقتى كنارت نبودم حس تنهایى نكنى. اسم درخت را گذاشتم نسیم. نسیمى كه شب و روز دورسرت بگردد و در فصل هاى سرد و گرم حق فرزندى را برایت به جا بیاورد.
........................
اما درست ۶ سال پیش در آخرین غروب اسفند اتفاق عجیبى افتاد. برایت هفت سین آماده كردم.
بابا این كار را دوست نداشت اما آخرش حریفم نشد و كارى را كه دوست داشتم انجام دادم.
سینى مسى بزرگى از بازار خریدم وبا جان و دل «سین» ها را برایت چیدم.
وقتى به انتهاى گورستان رسیدم یك مرتبه خشكم زد ،مثل شاخه هاى خشكیده گیلاس در زمستان.
چند كارگر با بیل و كلنگ به جان قبرت افتاده بودند.
سینى هفت سین از دستم افتاد.
به درخت نارنجى كه كاشته بودم تكیه دادم.
جیغ زدم.
با ناخن هاى ریزم بر خاك كنار قبرت چنگ انداختم.
دلم مى خواست كارگران را تكه تكه كنم.
زبانم بند آمده بود. آب دهانم خشك شده بود. اگر كارد مى زدند خونم درنمى آمد.
گفتم آهاى...! این قبر مادرمن است، ولش كنید.دست بردارید. دور شوید. چه كار مى كنید ؟
بعد از هوش رفتم. روى زمین افتادم...
كارگرها زن مرده شور را پیدا كردند و بالا سرم آوردند.
وقتى چشم گشودم خود را در اتاقكى دیدم.
با نفس بریده گفتم چطور جرأت كردید خانه مادرم را خراب كنید.
زن پیر با نگاهى پر از آرامش گفت : دخترم آن قبرخالى است !
دهانم بسته شده بود.
شاید مى خواستند با این دروغ سرو صدایم بخوابد.
اماآن ها دروغ نمى گفتند مادر !
بابا سال ها پیش این قبردروغین را براى تو خریده بود تا هر وقت از او نشانى تو را گرفتم بى چون و چرا بگوید مرده اى.
باورش برایم سخت بود و هنوزهم هست.
همان روز با صورتى خیس رفتم پیش بابا. نمى دانستم باید خوشحال باشم یا ناراحت.
كلاغ ها گاه و بى گاه مى خواندند.
تا به بابا برسم هزار و یك سؤال در ذهنم نقش بست.
آن روز مروارید هاى بدلى دیگرى از نخ پاره پاره گردنبند زمان افتاده بودند.
حقیقتى مخوف در خواب هاى بیدار و بیدارى هاى خواب آلود وجود داشت كه هنوز آن ها را نمى دانستم.
بالاخره بابا را دیدم.
شاید هیچ وقت فكر نمى كرد بى استفاده ماندن قبردروغین مادر دستش را پیش من رو كند.
گفتم بابا فقط بگو چرا ؟؟
بابا هق هق گریست.
سر زخم هاى كهنه اش با این سؤالم بازشد انگار.
آن روز غروب بابا دلش مى خواست به قعر زمین فرو رود اما به این سؤالم جواب ندهد.
با دیدن چهره در همم از پا در آمد.
دریك لحظه به اندازه هزاران سال پیر شد.
بعد برایم گفت كه چقدرعاشق هم بوده اید و در شب هاى عاشقى ته كوچه بن بست تان آه مى كشیده و لیلا لیلا مى خوانده براى چشم هاى آبى ات.
چشم هایش بى حال مى شد وقتى نامت را بر زبان مى آورد.
گویى هزاران سال عاشقت بوده و هست.
بابا قصه زیباى روزى را برایم تعریف كرد كه بالاخره برادرهایت را براى ازدواج راضى كرده بود.
بابا گفت : «زیر یك سقف رفتیم. با عشق. وقتى لیلا تو را حامله بود شرط گذاشت اگر دختر باشى نامت را بگذاریم نسیم.»
گاه لبخند كمى در هق هق و نفس هاى بریده اش شنیده مى شد. در میان گریه خندیدنش مثل خرناسه هاى یك عقاب زخم خورده بود روى تپه هاى پست.
بابا وقتى مى خواست جمله آخر را بگوید رویش را برگرداند.
«اما همین كه تو به دنیا آمدى گفت دیگر نمى خواهمت. بچه ات را بردار برو مال خودت. طلاق مى خواهم.
لیلاى من طلاق گرفت و رفت، براى همیشه.
بعد از مدتى شنیدم با یكى از دوستان برادرش ازدواج كرده است.لیلا خیانت كرد نسیم جان!
این حق من و تو نبود.
از همان روزدیگر برایم مرد.
در آن شهر بزرگ غریب هیچ آشنایى نداشتم.
پدر و مادرم درشهر دیگر زندگى مى كردند.
قبلا هشدار داده و گفته بودند لیلا تكه ما نیست بیا پى یكى از دختران شهر خودمان. اما زیر بار نرفتم. همین شد كه دستت را گرفتم و به این ده آوردمت.
همان موقع هم سنگ قبرى خالى خریدم تا هر وقت مادرت را خواستى بگویم آن جاست.
زیر خروارها خاطره.»
.....................................
مادر! حالا نسیمت بزرگ شده و در هر وزش بادهاى ملایم و ناملایم این سؤال را از خود مى پرسد كه چرا؟
دلم مى خواهد بدانم به كدامین جرم دختر یك روزه ات را براى همیشه تنها گذاشتى و رفتى ؟
هنوز براى دیدنت بر سر این قبر مى آیم.
شنیده بودم مردم گاهى به هم مى گفتند «قبرى كه براى آن گریه مى كنى مرده ندارد» اما هیچ گاه معنى این حرف را نفهمیده بودم.
هنوز هم منتظر مى نشینم.
تو را كم دارم؛ لحظه به لحظه.
به دختركان ،۱۷ ۱۸ساله هم سن خودم حسادت مى كنم.
حالا دیگر حتى در این گورستان هم كسى را ندارم.
دلم مى خواهد توهم روزى براى دختر بى تابت غذایى بیاورى كه گرم باشد مادر.در دنیاى آدم هاى زنده اى كه هنوز نفس مى كشند و زیر قبرى خیالى پنهان نشده اند. برگرد مادر!
 


 



:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: داستان ,
:: بازدید از این مطلب : 1165
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 

داستان های کوتاه و پند آموز

داستان درویش و زاهد و دخترک کنار رودخانه

 
زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام زاهد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.» درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد: « من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
 
 

داستان درویش و زاهد و دخترک کنار رودخانه

 
زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام زاهد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:
«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.»
درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد: « من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
 
 

الاغ ملانصرالدین و تعمیر پشت بام خانه

 
یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.
 
 

داستان چنگیزخان مغول و شاهین پرنده

 
یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.
آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.
چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد.
اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.
این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت.
ولی دیگرجریان آب خشک شده بود. چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند:
یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.
و بر بال دیگرش نوشتند:
هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.
 
 

بی ریاترین بیان عشق به همسر در مقابل ببر وحشی

 
نهایت عشق !
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،
داستان کوتاهی تعریف کرد:

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››

قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.


:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: داستان ,
:: بازدید از این مطلب : 1392
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 

چند تا چيستان با جواب
۱- آن چيست که دو پا دارد و دو پاي ديگر هم قرض مي کند و مي رود و کسي هم به گردش نمي رسد؟

 2- آن چيست که هرچه از آن برمي دارند،بيشتر مي شود؟

 3-آن چيست که روز پر است و شب استراحت مي کند؟

 4-آن چيست که ورزشکاران به خاطر شکستنش جايزه مي گيرند؟

 5- آن چه گرد سبز رنگي است که اگر در آب بريزند،قرمز مي شود؟

 

پاسخ

1- دوچرخه

 2- چاه

 3- کفش 4

- رکورد

 5- حنا 



:: موضوعات مرتبط: چیستان , ,
:: برچسب‌ها: چیستان ,
:: بازدید از این مطلب : 1337
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان
چند چیستان با جواب
 
 
 
 
 
 
 
 

1- آن چیست که یکی است و همیشه با تو است؟
2 - عجایب جنگل بی پایه دیدم، عجایب چادر بی سایه دیدم،

بدیدم صنعت پروردگارم، دوتا سوداگر بی مایه دیدم.

3- عجایب صنعتی دیدم در این دشت، درخت پرگلی بی سایه میگشت؟

4- آن چیست که از میان آب می گذرد، ولی خیس نمی شود؟
5- آن چیست که نمیتوانید ببینیدش، یا بچشیدش، یا با دستتان لمسش بکنید، ولی برای همه تان لازم است و همه جا هست؟

6 - آن جسم عجب چیست که بر چرخ پدید است

گه پرده ماه است و گهی حاجب شید است؟

7- نه دست دارد، نه پا دارد، از همه جا خبر دارد!

8- آن چیست که تا آسمان نگرید، اشکش روان نمی شود؟
9- آن چیست که نه دست دارد و نه پا، در همه جای زمین است و نمی رود به هیچ جا؟
10- آن چیست که نه دست دارد، نه پا، نه استخوان دارد، نه گوشت، ولی همیشه راه میرود و و هیچ وقت هم خسته نمی شود؟

11- آن چیست که خودش آب، دُشمنش آب؟
12- آن کدام دوبرادرند که در زیر یک کوه زندگی میکنند،و هیچ وقت خانه یکدیگر را نمی بینند؟

13- آن کدام شب تاریک است که در میان روز دیده میشود؟

14- این سر کوه، اَرّه اَرّه آن سر کوه، اَرّه اَرّه میان کوه، گوشت بره!
 

 
 
 

 

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

پاسخها

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

 1- خدا

 2- آسمان و خورشید و ماه

 3- آسمان پرستاره

4- نور

5- هوا

 6- ابر

7- باد

8- باران

9- خاک

10- آب جوی و رود

11- یخ

12- چشمها

13- سیاهی چشم

14- دندانها و زبان



:: موضوعات مرتبط: چیستان , ,
:: برچسب‌ها: چیستان ,
:: بازدید از این مطلب : 1232
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 

يارو مهم میشه زیرش خط میکشن ، تازه تو امتحان هم میاد
---------------------------------------------------------------
ملا یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی کرج سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ ملا گفت: ببخشید! پس حتما عوضی گرفتم
---------------------------------------------------------------
به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه يخ ... ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است
---------------------------------------------------------------
نکته زمخت و نه چندان ظريف : هیچ وقت به رسانه ها کاملا اعتماد نکنید ، میدونید چرا ؟ چون اگر تبلیغات ماهواره را ملاک قرار بدهیم، مردم ایران کچل‌های چاقی هستند که ناتوانی جنسی دارند و می‌خواهند یک هفته‌ای ویزای کانادا بگیرند و اگر تلویزیون داخلی را ببینید خلاصه خبرهای صدا و سیما این است : باور کنید اوضاع در همه جای دنیا از ایران بدتر است
---------------------------------------------------------------
شوتيه عينكش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشمش، سرش گیج میره میخوره زمین هوا ميره ، نمیدونی تا کجا ميره
---------------------------------------------------------------
پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه
---------------------------------------------------------------
از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم!
---------------------------------------------------------------
حکمتی برای فهيمان : يارو داشته دنبال جاي پارك مي گشته اما پيدا نمي كرد! در همون حال گشتن به خدا ميگه: خدايا اگه يه جاي پارك برام پيدا كنيا من نماز مي خونم، روزه مي گيرم كه يه دفعه يه جاي پارك مي بينه و به خدا مي گه! خدا جون نمي خوادخودم پيدا كردم
---------------------------------------------------------------
رئيس: خجالت نمي‌كشي تو اداره داري جدول حل مي‌كني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه نمي‌ذاره آدم بخوابه!
---------------------------------------------------------------
اين جريان واقعی است : يکی از دوستان دکتر تعريف ميکرد برای يه بنده خدائی شياف تجويز کردم ، يارو رفت و يکهفته بعد اومد گفت آقای دکتر حالم خوب نشد بدتر هم شدم گفتم چرا ، گفت نميدونم تا اين کپسول ها که دادين را ميخورم دلم آشوب ميشه
---------------------------------------------------------------
غضنفر مي‌ميره مي‌ره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم شير مي‌خوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست
---------------------------------------------------------------
نصیحت یه شوهر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…

بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره
---------------------------------------------------------------
طرف یه تیکه آشغال مي پره  تو چشمش . می ره جلوی آينه  تو چشش فوت ميكنه. خانمش بهش ميگه ديوونه تو فوت نكن بذار اون فوت كنه!
---------------------------------------------------------------
به مشنگه میگن اگه یه دختر بهت پا بده چی کار می کنی؟ میگه خوب میدمش به یه جانباز!

---------------------------------------------------------------

یه روزی از طرف دامپروری میرن گاوداریه یه بابایی. میگن شمابه گاواتون چی میدی میخورن. میگه پوست هندونه، طالبی و ... دویست هزار تومن جریمش میكنن. چند ماه دیگه دوباره میان می پرسن چی میدی میخورن یارو می ترسه میگه: چلوكباب، چلومرغ، و ... اینبار دویست و پنجاه هزار تومن جریمش میكنن. میرن چند وقت دیگه میان میگن چی میدی میخورن؟ میگه والا نمیدونم پولشو میدم خودشون میرن میخرن می خورن!
---------------------------------------------------------------
يه پيرمرد چاخانه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه که مثل الان نبود دو نفر خیلی بود
---------------------------------------------------------------
به يکی میگن با ارّه برقی 100 تا درخت قطع کن ، 96 تا قطع میکنه خسته میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده ، میگه مگه روشنم میشه
---------------------------------------------------------------
يارو داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد
دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!!
يارو میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی
---------------------------------------------------------------
به يکي ميگن اگه تو دریا کوسه بهت حمله کنه چکار می کنی؟ می گه می رم بالای درخت .می گن : تو دریا که درخت نیست يارو می گه: مجبورم می فهمی ؟ مجبورررررم
---------------------------------------------------------------
يکی از اين جوون های مغز قاطی پارچه می بره خیاطی می گه آقا اینو واسم کت شلوار بکن فردا نیام بگی سوزنم شکست چرخم خراب شد حال نداشتم اصلا پدر سگ بده نمی خوام بدوزی
---------------------------------------------------------------
از يکي ميپرسن فرق کچل با هواپیما می دونی چیه؟ میگه بابا ما سرمون ميشه کچل که اصلا فرق نداره هواپیما هم نکته انحرافی است
---------------------------------------------------------------
مشتری: این کت چنده؟
فروشنده: ۱۰۰ هزار تومان
مشتری: وای! اون یکی چنده؟
فروشنده: وای وای!!


---------------------------------------------------------------
يارو سکه میندازه صندوق صدقات ٬ سوارش میشه
---------------------------------------------------------------
دو تا تنبل دراز كشيده بودند يكيشون داشته خميازه ميكشيده اون يكي ميگه داداش تا دهنت بازه لطفا اين اصغر ما رو هم صدا كن
---------------------------------------------------------------
عروس ميره گل بچينه ، شهرداری ميگیرتش
---------------------------------------------------------------
طرف خودشو میمالیده به سپر ماشین ! میگن چی کار میکنی بابا, میگه دارم اوقاتمو سپری میکنم
---------------------------------------------------------------
یکی زنگ ميزنه 118 ميگه شماره غضنفر رو داريد يارو ميگه نه ، ميگه پس من ميگم تو يادداشت كن داشته باشی
---------------------------------------------------------------
به یارو میگن ۱۲ امام رو میشناسی؟ میگه آره. میگن خوب نام ببر؟ میگه اونجوری که نه. اگه ببینمشون میشناسم
---------------------------------------------------------------
اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست و پا می زنه، فکر نکن با دمپائی زدنش... داره به قیافه تو می خنده
---------------------------------------------------------------
غضنفر میره برای عضو شدن تو بسیج مسئول ثبت نام ازش می پرسه معنی قدس سره الشریف یعنی چی؟ غضنفر یه خورده فکر می کنه میگه همون دمش گرم خودمونه دیگه
---------------------------------------------------------------
يارو ميره خواستگاري، از دختره خوشش نمياد، به باباي عروس ميگه : ما ميريم يه دور ميزنيم ، بر مي‌گرديم ، راستی تا ساعت چند بازيد ؟
---------------------------------------------------------------
يه بنده خدا پتروس فداكار رو با دهقان فداكار قاطي مي‌كنه، ميره انگشت مي‌كنه تو حلق راننده قطار
---------------------------------------------------------------
یارو با دختره دوست می شه می گه ببخشید اسم شما چیه؟ دختره می گه من اسمم شراره است ولی بچه ها صدام می کنن شراب. طرف می گه : منم اصغرم بچه ها صدام می کنن عرق سگی
---------------------------------------------------------------
يه دفعه دو تا هزار پا همديگر رو بغل ميکنن ميشن زيپ
---------------------------------------------------------------
يه نفر ميره جوراب فروشي ميگه آقا جوراب ميخوام فروشنده ميگه:مردونه ؟يارو دست ميده ميگه: مردونه
---------------------------------------------------------------
يه يارو زنگ ميزنه پيتزا فروشي ميگه يه پيتزا مي خواستم. فروشنده ميگه . به نام ... ؟ يارو ميگه . آخ آخ . ببخشيد .به نام خدا , يه پيتزا مي خواستم
---------------------------------------------------------------
از طرف مي پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز مي کنن ؟ ميگه : آخه من امتحان كردم..... پياده خيلي راهه
---------------------------------------------------------------
پسره رو ختنه می کنن می گن باید دامن بپوشی. می گه نامردا مگه چقدشو بریدین؟
---------------------------------------------------------------
دختره ميره تعليم رانندگي ... ازش ميپرسند چطور بود ؟ ميگه : بد نبود ! اما معلمش خيلي مذهبي بود. ميگن : واسه چي؟ ميگه : والا من هر كاري ميكردم هر جايي ميپيچيدم ميگفت : يا اباالفضل ...يا حضرت عباس...يا امام حسين
---------------------------------------------------------------
 تست فيزيك كنكور : سرعت نور چه قدر است؟  1- بد نيست  2- خوب است  3- الحمدالله   4- تو خوبي؟
---------------------------------------------------------------
يه نفر يه سگ فلج داشته، هر وقت دزد ميومده، سگه رو مي گذاشته توي فرغون و دنبال دزده مي‌دويده
---------------------------------------------------------------
اخيرا کشف کردند که حرف مورد علاقه ي دختر هاي ايراني در زبان فارسي ( پ ) و ( خ ) مي باشد، مثلا : دوست دارند که ( پول ) ( خرج ) کنند. ( پسر ) ( خر ) کنند. ( پدر ) ( خام ) کنند. ( پرايد ) ( خرد ) کنند.  ( پاسپورت ) بگيرند برن ( خارج) . ( پر رو ) و ( خوشگل ) باشند و ... ادامه دارد
---------------------------------------------------------------
تست هوش :  به 750 گرم میگن چی؟؟؟ ........... ميگن نیم کیلو و نیم
---------------------------------------------------------------
بر اساس جديدترين تحقيقات ، تنها 20% از مردها عقل دارند! ... مابقي همگي زن دارند
---------------------------------------------------------------
يه نکته جدی : ترجيح مي دم روي موتورسيكلتم باشم و به خدا فكر كنم تا اينكه تو كليسا باشم و به موتورسيكلتم فكر كنم - مارلون براندو
---------------------------------------------------------------
شرمنده ، بی ادبيه ولی ..... از فردا طرح قهوه ای ايرانسل در سراسر کشور : فقط با پرداخت صد هزار تومان هر گوهی ميخواهيد بخوريد
---------------------------------------------------------------
آيا ميدانستيد که بزبزه قندي اولين بز ديابتي تاريخ است !
---------------------------------------------------------------
يارو لنگ بوده با کشتي ميره سفر...وقتي برميگرده رفيقش ميگه خب سفر خوش گذشت؟؟ ميگه نه بابا همش استرس داشتم هي مي گفتن لنگرو بندازين تو آب
---------------------------------------------------------------
به يه نفر گفتن چه وقتي خيلي ضايع شدي گفت : يه روز دختر خالم بهم زنگ زد گفت: بيا خونه خاليه!! منم خوشحال شدم رفتم. در رو که باز کردم ديدم کسي نيست! دختر خالم گفت: من ميرم تو اتاق تو هم 5 دقيقه ديگه بيا تو!! منم 5 دقيقه بعد رفتم تو ديدم همه ميگن تولد تولد تولدت مبارک. بعد به طرف ميگن خب چه ربطي داشت! ميگه: اخه لخت رفته بودم تو
---------------------------------------------------------------
توصيه دخترانه : اگه يه موقع مورد حمله يک پسر قرار گرفتی شلوار اونو بکش پايين دامن خودتو بده بالا ! فکر بد نکن! آخه اينجوری تو ميتونی بدوی ولی اون نميتونه
---------------------------------------------------------------
به ملانصرالدين ميگن جوان ها شراب ميخورن قمار ميکنن ترياک ميکشن دختر بازي ميکنن ... حکم چيه ؟ ميگه : گيشنيز
---------------------------------------------------------------
سرهنگه داشته امتحان رانندگي مي‌گرفته. از يارو مي‌پرسه: اگه يه نفر وسط خيابون بود، بوق ميزني يا چراغ؟ طرف ميگه: برف پاك كن جناب سرهنگ! سرهنگه كف مي‌كنه مي‌پرسه: يعني چي؟ يارو ميگه: يعني يا برو اين طرف يا برو اون طرف
---------------------------------------------------------------
يه روز يه پسره رو ميبرن کلانتري ، ميگه چرا منو آوردين اينجا ؟؟ ميگن واسه عرق خوري .. ميگه پس چرا نميارين بخوريم؟
---------------------------------------------------------------
پسر خوب چگونه پسري است ؟ پسري كه اولا دوست دختر نداشته باشه - دوما دوست دختر نداشته باشه - سوما دوست دختر نداشته باشه - چهارما دوست دختر نداشته باشه..... چون دوست دختر بناي اوليه منحرف شدن اين گل پاك و معصوم است
---------------------------------------------------------------
پشت کنکوريه نذر میکنه اگه دانشگاه قبول بشه ،،،ننه اش رو با پای برهنه بفرسته کربلا
---------------------------------------------------------------
ميدوني به يه دختر خوشگل كه لباس خواب پوشيده چي ميگن؟.............. ميگن : شب بخير
---------------------------------------------------------------
روزگاريست همه عرض بدن ميخواهند / همه از دوست فقط چشم و دهن ميخواهند / ديو هستند ولي مثل پري مي‌پوشند / گرگ‌هايي كه لباس پدري مي‌پوشند / آنچه ديدند به مقياس نظر مي‌سنجند / عشق‌ را همه با دور كمر مي‌سنجند / خب طبيعي ست كه يك روزه به پايان برسد / عشق‌هايي كه سر پيچ خيابان برسد
---------------------------------------------------------------
دختره تو جلسه خواستگاری يه باد صدا دار ازش در ميره ، داماد از بس ميخنده مي افته می میره رو سنگ قبرش می نویسند نسيمی آمد و گلی بر باد رفت
---------------------------------------------------------------
پسره تو كليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي خوشگل  مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي ، پول دادي ، قيافه دادي ، خانواده خوب دادي... فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام... اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح‌! خودت كمكم كن! پسره از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده!‌ هل نده زشته ، خودم ميرم!
---------------------------------------------------------------
طرف عروسي ميكنه، هفته بعد دست خانوم رو ميگيره ميبره دكتر ، ميگه: اقاي دكتر ما بچه دار نميشيم!! دكتره ميپرسه: چند وقته ازدواج كردين؟ طرف ميگه: يك هفته است!! دكتره شاكي ميشه، ميگه: داداش من، اين زنه ، مايكرووِيو كه نيست
---------------------------------------------------------------
يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم ، وقت پرپر شدنش سوز و نوايي نکنيم ، پر پروانه شکستن هنر انسان نيست ، گر شکستيم ز غفلت،من و مايي نکنيم ، يادمان باشد سر سجاده عشق ، جز براي دل محبوب دعايي نکنيم ، يادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد ، طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم
---------------------------------------------------------------
شکمو داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام ميدن یا نه
---------------------------------------------------------------
غضنفر ميره رستوران، گارسون ميخواد بزارتش سر كار ميگه: غذاي امروز «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است! غضنفر ميگه : «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي
---------------------------------------------------------------
پسره ، دختر محلشون را نشون ميکنه ، رفيقاش ميان با سنگ ميزنن
---------------------------------------------------------------
تُو قلبمی ، تُو خونمی ، تُو تموم وجودمی ........ رفتم دکتر ، ميگن انگل داری
---------------------------------------------------------------
به دختره مي گن اگه دنيا رو بهت بدن چي كار مي كني مي گه من فعلا مي خوام درسمو ادامه بدم
---------------------------------------------------------------
دو تا دانمارکی با هم همسایه بودن ... هر سی ثانیه برق یکیشون می رفت ... تحقیق می کنن می بینن از چراغ راهنمایی برق ميدزدیدن
---------------------------------------------------------------
به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!
---------------------------------------------------------------
ديگه از چشم افتادي . مي فهمي؟ ..............صاف افتادي تو قلبم
---------------------------------------------------------------
شيرفرهاد ميره تو صف نونوايي، شاطر نونوائی ميگه: نون تا اينجا بيشتر نمي‌رسه، بقيه برن. شیرفرهاد ميگه: ببخشيد اگه ميشه جمع‌تر وايسين نون به ما هم برسه
---------------------------------------------------------------
يه مرده ، زنشو تو یه فیلم بد می بینه آخر فیلم میگه خدا شکر که فیلم بود
---------------------------------------------------------------
يارو ميره حرم داد می‌ زنه : آقايون شلوغ نكنيد! حاجت ها قاطی‌ می‌شه! من پارسال اومدم ، حامله شدم
---------------------------------------------------------------
غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما این رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین
---------------------------------------------------------------
هميشه براي کسي بخند که ميدوني به خاطر تو شاد ميشه... واسه کسي گريه کن که ميدوني وقتي غصه ‏داري و اشک ميريزي برات اشک ميريزه... براي کسي غمگين باش که در غمت شريکه... عاشقه کسي ‏باش که دوستت داشته باشه
---------------------------------------------------------------
پيروزي افتخار آميز دانشمندان ايراني در عرصه انرژي هسته اي و دستيابي آن عزيزان به اورانيوم غني شده رو ولش کن "خودت چه طوري؟
---------------------------------------------------------------
يه برره ای به رفيقش مي گه من يه تمساح پيدا كردم چيكارش كنم؟ ميگه ببرش باغ وحش. فردا رفقيش مي گه برديش؟ يارو مي گه : آره ، تازه امشب هم مي خوام ببرمش سينما
---------------------------------------------------------------
يك گاو نر دنبال يك گاو ماده مي افته گاو ماده هي فرار مي كرده دست آخر به يك كوچه مي رسه كه بن بست بوده برمي گرده و با حالت درماندگي مي گويد آخه چي از جون من مي خوايي گاو نر مي گه مااااااااااااااااااااااچ
---------------------------------------------------------------
گوش بده ببين چي ميگم . اگه يکي بهت پي ام داد گفت من حسن هستم و سراغ منو از تو گرفت بگو نمي شناسمش. اين يارو شماعي زاده فکر مي کنه گيتارش دست منه
---------------------------------------------------------------
يه پسره  به دختره ميگه بوس ميدي؟  ميگه نه ! پسره ميگه به جهنم بخاطر خودت گفتم من خودم زن دارم
---------------------------------------------------------------
يه برره ای  میمیره ، شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن  .... ۶۰ تاشون حالیش می کردن
---------------------------------------------------------------
سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب بي مدرکي است و به کلاس اندرش مزيد در به دري ، هر ترمي که آغاز مي شود موجب پرداخت زر است  و چون به پايان رسد مايه ضرر ، پس در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمي شهريه اي واجب ..... از جيب و جان که بر آيد ...... کز عهده خرجش به در آيد
---------------------------------------------------------------
يه دفعه يه پسره داشته راه ميرفته ميخوره زمين هواااااااااا ميره نميدونی تا کجاااااااا ميره
---------------------------------------------------------------
يارو  زنگ میزنه ۱۱۰ میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه ، برو صندلی جلو بشین
---------------------------------------------------------------
يه بچه خوشگله ريش بزی ميذاره ، گرگه مياد ميخورتش
---------------------------------------------------------------
یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی ميگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه ميگه و ميخنده .... سومی ميگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم
---------------------------------------------------------------
يارو ماشينش تو برف گير ميکنه زنجير نداشته ،  سينه ميزنه
---------------------------------------------------------------
گرگه ميره در خونه شنگول و منگول در ميزنه ، مامانشون ميگه بيا تو بچه ها نيستن
---------------------------------------------------------------
زن خوب برای ازدواج بايد سه تا خصلت داشته باشه : 1 - نجيب باشه يعنی با جيب آدم کاری نداشته باشه ........... 2 - خانه دار باشه يعنی از خودش خونه داشته باشه
4 - مثل ماه بمونه يعنی شبها بياد و صبح بره خونه باباش ............... 5 - البته در حد متعالی اين که باباش وضعش توپ باشه و 3 تا سکته هم کرده باشه
---------------------------------------------------------------
به آسمون نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دريا نگاه ميکنم تو رو ميبينم  ... به دشت های سبز نگاه ميکنم تو رو ميبينم و حتی وقتی به قلبم نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... بابا بيا برو اونطرف بگذار يه چيز بهتر ببينيم
---------------------------------------------------------------
اين هم يه شعر واسه بعضی دخترهای امروزی :
آخر يه روز تيک ميگيری  ،  لباسهای شيک ميگيری  ،  بابات را ميکنی کچل  ،  تا بينی رو کنی عمل ،  با همراهت زنگ ميزنی  ،  عينک رنگ رنگ ميزنی ،  اين دل و اون دل ميزنی  ،  هي به موهات ژل ميزنی  ،  جنس لباسات تريکو  ،  موزيک فقط از انريکو  ،  جوراب های فسقلکی  ،  روسری های الکی  ،  با اشوه های شُتری  ،  ميشينی پشت موتوری  ،  تو خيالت خيلي تکی  ،  فکر ميکنی با نمکی  ،  خوشی با اين تيپ خفن  ، حالا قشنگی مثلا ؟
-----------------------------------------------------------------
از يه نفر ميپرسن اولين کسی که رفت مکه حاجی شد کی بود ميگه حاج زنبور عسل
-------------------------------------------------------------------
آقا ماشا ا... ميره تو بانک وام بگيره ، ضامن نداشته منفجر ميشه
-------------------------------------------------------------------
آقا ماشاا... را ميبرن بهشت ، زير پای مادران له ميشه ( آخه بهشت زير پای مادران است )
--------------------------------------------------------------------
يه دفعه بامشاد داشته با پيچ گوشتی به ناف شکمش ور ميرفته يکهو  پيچ شکمش باز ميشه باسنش مي افته
----------------------------------------------------------------------
به آقای پشندی ميگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه .. ميگه شکرالله ، حمدلله ، سيندرلاه
 ----------------------------------------------------------------------
يه دفعه يه آفتاب پرست ميره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " ميکنه
----------------------------------------------------------------------
!!!! يه دفعه پليس  ( بامشاد )  را ميگيره بهش ميگه کارت ماشين ، گواهينامه ، بيمه ..... بامشاد ميگه بايد با اينها جمله بسازم
----------------------------------------------------------------------
يك روز تو ي جهنم شلوغ بوده و همه مي زدند و مي رقصيدند
يكي مي پرسه چي شده ..... مي گويند : آخ جون پروند ه ها گم شده ، پروند ه ها گم شده
----------------------------------------------------------------------
دکتر نظام وظيفه پسر لاغری را معاينه کرد و در برگه نوشت : معاف، به دليل ضعف جسماني
پسره با خوشحالي گفت : آخ جون  فوری ميرم زن ميگيرم
دکتره نوشت : و همچنين ضعف عقلاني 
 
-----------------------------------------------------------
يه روز چند تا رفيق ميخواستن برن گردش ، اولی ميگه ماشينش با من ، دومی ميگه نهارش هم با من ، سومی هم ميگه تخمه و چای هم با من ، چهارمی ميگه پس حالا که همتون يه چيز ميارين منم داداشم را ميارم
-----------------------------------------------------------------------
يه روز ميبينن عزرائيل ماکسيما خريده  ، ميگن عزرائيل وضعت خوب شده ، ميگه حقوق اضافه کاری هاي زلزله بم را جمع کردم
-----------------------------------------------------------------------
مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها
پسر : نه مامان جون  من خودم فندك دارم 
 
-----------------------------------------------------------------------
از خشايار پرسيدند : گاو بهتره يا گوسفند
خشاياره ميگه : گاو بهتره
مي پرسند چرا
ميگه : گاو وقتي ميخواد بره آنطرف جاده اول سمت راست نگاه ميکنه بعد سمت چپ رو ، بعد ميره ، ولي گوسفند عين گاو سرشو ميندازه پايين رد ميشه 
 
-----------------------------------------------------------------------
بهروز خالي بند يه زن حامله رادر اتوبوس ميبينه و به او ميگه : خانم اين چيه
خانومه ميگه : معلومه بچه ام است ديگه
بهروزه ميگه : دوستش داري
خانومه : آره خوب، خيلي
ميگه : پس چرا قورتش دادي
-----------------------------------------------------------
يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير مامانشو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده تا اينکه يه زن سياه ميارن بچه شيرشو مي خوره بابائه مي گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شيرکاکائو مي خواستي ما نمي دونستيم
 
-----------------------------------------------------------------------
خشايار قله اورست رو فتح ميکنه ، خبرنگارها جمع ميشن و ازش مي پرسند : آقا رمز موفقيت شما چي بود
خشاياره ميگه : والله آقا من اين چيزها حاليم نيست ، اگه بازم بهم بار بخوره ميارم اين بالا

-----------------------------------------------------------------------
آقا غلام تو اتوبوس كنار يه خانم چاقي نشسته بود يه نيگاه به خانومه کرد و گفت : راستي خانم اسم شما چيه
خانمه گفت : غنچه
آقا غلام گفت : شما وا بشين ديگه چي چي ميشيد
----------------------------------------------------------------------
يک روز غضنفر خواب ميبينه بزرگترين نون بربري دنيا را خورده صبح که بلند ميشه ميبينه لاحافش نيست
------------------------------------------------------------------------
فالگير: فردا شوهرتون ميميره!
زن: اينو كه خودم ميدونم. بهم بگو گير پليس ميفتم يا نه!
------------------------------------------------------------------------
 فرق يك مرد با يك گربه چيه؟
- يكيشون يه موجود دله است كه بي چشم و روئه و براش مهم نيست كه كي بهش غذا ميده, اون يكي يه حيوان ملوس خانگيه.
------------------------------------------------------------------------
يه نفر داشته با زنش دعوا ميکرده که :   تو که از من خوشت نميومد پس چرا سر سفره عقد با صداي بلند داد زدي بـــــــــــله ،،، زنه ميگه : من به تو نگفتم بله ،، يکي از من پرسيد با اين مرتيکه عوضي ميخواهي ازدواج کني من داد زدم بـــــــــــله 
به خشايار ميگن با شمشير جمله بساز ، ميگه فولاد فدات شم  شير بخور
خشايار و بهروز خالي بند  را ميبرن جهنم ، اما وسط راه ميگن به شما يه آوانس ميديم ،، ميگن چيه ،ميگن اينجا 2 نوع جهنم داريم يکي جهنم ايراني ها يکي جهنم خارجي ها ، ميپرسن فرقش چيه ، ميگن تو جهنم خارجي ها هفته اي يک بار قيـر داغ ميريزن تو دهنتون اما تو جهنم ايراني ها هر روز ،،،، خلاصه خشايار ميگه من ميرم تو جهنم خارجيا و بهروز هم مياد تو جهنم ايرانيا ..... يه چند ماهه بعد خشايار ميبينه خيلي ناجوره اينجا ميگه بيچاره بهروز خالي بند که هر روز قير ميخوره ، خلاص ميره ميبينه بهروز با رفيقاش نشستن دارن حال ميکنن و چاخان  خبري هم از قير داغ نيست ،خشاياره  ميگه جريان چيه ، مگن بابا اينجا آخه جهنم ايراني هاست يک روز قيرش نيست ، يک روز قيرش هست قيفش نيست ، يه روز  دو تاش هست يارو نمي ياد سر کار
آقا غلام زنگ ميزنه 110 ميگه آقا  صدي ده  طرف ميگه بله بفرمائيد غلامه ميگه بي انصاف تو بازار صدي پنج نزول ميدن
خشايار به رفيقش ميگه: ميخوام دختر شاه رو بگيرم! رفيقش ميگه: چرت نگو مومن! مگه كشكيه؟!  خشايار ميگه: بابا من كه راضيم، ننه ام هم كه راضيه، فقط مونده شاه و دخترش!
مهران مديري 2 تا دزد ميگيره زنگ ميزنه به 220 
طرفخيلي شاكي ميره ثبت‌احوال، ميگه: آقا اين اسم من خيلي ضایعه ، بايد حتماٌ عوضش كنم. كارمنده ازش ميپرسه، مگه اسمتون چيه؟ طرف ميگه: خشايارِ گهُ‌چهره! كارمنده ميگه: آره خوب حق داريد، بايد حتماً عوضش كنيد. حالا چه اسمي ميخوايد بگذاريد؟  خشايار ميگه: خشايار ان‌چهره!
  بهروز خالي بند پرتقال خوني ميخوره، ايدز ميگيره
5-  از خشايار ميپرسن: ميدوني USA مخفف چيه؟ ميگه: يوم‌الله سيزده آبان!         نــــــــــــــه غلام
6- بهروز خالي بند رفته بوده تماشاي مسابقه دو و ميداني، وسط مسابقه از بغليش ميپرسه: ببخشيد، اينا واسه چي دارن ميدون؟! يارو ميگه: براي اينكه به نفر اول جايزه ميدن.
:: موضوعات مرتبط: لطیفه , ,
:: برچسب‌ها: لطیفه ,
:: بازدید از این مطلب : 1175
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان
  • عشق
    پیامک عاشقانه


    زندگی را که همه از پس اش بر می آیند،

    عشق است که دست نیافتنی است!

    و اگر دست یافتی،

    می شود همان زندگی که قرار است از پس اش بربیایی!

  • عاشق شده بود...!
    پیامک عاشقانه

    دیشب غزلی سرود ، عاشق شده بود

    با دست و دلی کبود ، عاشق شده بود

    افتاد ، شکست ، زیر باران پوسید

    آدم که نکشته بود ، عاشق شده بود

     

  • اینگونه زندگی کنیم:
    پیامک باحال

    اینگونه زندگی کنیم: ساده اما زیبا، مصمم امابی خیال، متواضع اما سربلند، مهربان اما جدی، سبز اما بی ریا، عاشق اما عاقل . . .

  • هنر
    پیامک باحال

    تلاش کنیم ندیده ها را ببینیم ، دیدن آنچه که همه می بینند هنر نیست . . .
     

  • ایمان
    پیامک باحال

    برترین نوع ایمان آن است که بدانی هر جا هستی خدا با توست . . .

    پیامبر اکرم(ص)

  • خوشبختی
    پیامک باحال

    خوشبختی سراغ کسی می رود که فرصت اندیشه درباره بدبختی را ندارد . . .

  • سگها
    پیامک فلسفی و فکری

    از نظر انسانها سگها حیواناتی با وفا و مفید هستند

    ولی از نظر گرگها، سگها گرگهایی بودند که تن به بردگی دادند

    تا در آسایش و رفاه زندگی کنند!

    ( چگوارا)

  • رد بزرگ
    پیامک باحال

    در شرایط دشوار زندگی مرد بزرگ به خود سخت میگیرد و مرد کوچک به دیگران . . .

  • سلامتی
    پیامک باحال

    سلامتی تاجی است بر سر انسانهای سالم که فقط افراد بیمار آن را می بینند . . .

  • ببین چه دارى ؟
    پیامک فلسفی و فکری

    از تمام داشته هایت که به آن می بالى خدا را جدا کن بعد ببین چه دارى ؟

    به همه کمبودهایت که از آن می نالى خدا را بیفزا و ببین دیگر چه کم دارى ؟

  • زندگی
    پیامک باحال

    زندگی را دوست دارم به شرط آن که:

    (ز)آن زندان نباشد

    (ن)آن ندامت نباشد

    (د)آن در ماندگی نباشد

    (گ)آن گورستان نباشد

    (ی)آن یاس نباشد

  • زمستون
    پیامک دوستی

    زمستون  از ره رسید... اگه سردت شد خبرم کن تا بیام واست بسوزم رفیق.

  • قیامت
    پیامک امام زمان (عج)

     قیامت قامت و قامت قیامت

    قیامت می کند آن قد و قامت

    موذن گر ببیند قامتت را

    به قد قامت بماند تا قیامت

  • ضربه ات کاری بود
    پیامک عاشقانه

    مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود ، و چه زشت به من و سادگیم خندیدی ، دل من سخت شکست به تو عشقی پاک که پر از یاد تو بود و به یک قلب یتیم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود ، تو برو و برو تا راحتتر تکه های دل خود را سر هم بند زنم

  • نمی بخشمت
    پیامک عاشقانه

    نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ، به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی ، نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی ، به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ، نمی بخشمت به خاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ، به خاطر نمکی که بر زخمم گذاردی
     



:: موضوعات مرتبط: پیامک , ,
:: بازدید از این مطلب : 1346
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان
  • همیشه شاد باشید
    لطیفه های کوتاه

    غضنفر ميخواسته بره بهشت زهرا، ‌گل گيرش نمياد كمپوت مي‌بره!!!

  • جوک داغ
    لطیفه های کوتاه

     

    یارو صبح از در خونه مياد بيرون، ميبينه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم!!!
     

     
  • کوتاه‌ترين داستان عشقي
    لطیفه های خانوادگی

    *روزی مردی از یک دختر پرسید *

    «آیا با من ازدواج می‌کنی؟». دختر جواب داد «نه»

     

    و از آن پس مرد شاد زیست، به ماهیگیری و شکار رفت، کلی گلف بازی کرد، هر چه می خواست نوشید و هر جا که خواست رفت...

  • مبارک
    لطیفه های سیاسی

    به مبارک گفتند: امروز که آخرین روزیه که با مردم مصر هستی ، چه احساسی داری؟
    مبارک با تعجب جواب داد: وا ! مگه مردم مصر کجا دارن می رن؟!

  • علت سانحه هواپيماي اروميه
    لطیفه های کوتاه

    علت سانحه هواپيماي اروميه لهجه برج مراقبت اعلام شد.
    برج مراقبت : بيابان دي ، بيابان دي  (به زبان ترکی ، فارسیش میشه بیابان است)
     دريافت كاپيتان : بيا بانده ، بيا بانده

  • زندگی
    نکته های با مزه وحکمت آموز

    زندگی مثل آمپول تو باسن میمونه هر چی سفت تر بگیری بیشتر درد می گیره .
    .
    .
    .
    .
    شل کن عزیزم

  • شوهر
    لطیفه های خانوادگی

    بزرگترین گناه؟ شوهر نداشتن

    بزرگترین تفریح؟ شوهر سرکار گذاشتن

    بزرگترین جهاد؟ شوهر کشتن

    بزرگترین کار؟ شوهر تربیت کردن

    بزرگترین شگفتی؟ شوهرعاقل دیدن

    بزرگترین آرزو؟  داشتن مردی به اسم شوهر
     

  • مشکل
    لطیفه های تاریخ گذشته

    نامزد غضنفر: اینقدر مى خوامت که دوست دارم تو بغلت بمیرم
    غضنفر: تو رو بخدا برو بغل ننت بمیر واسه ما مشکل درست نکن!

  • زاییدیم
    لطیفه های کوتاه

    زمستان آمد و من بی هوا چاییدیم
    سرما که به عمر خود ندیدم ،دیدیم
    یارانه وصول شد ولیکن امروز
    یک قبض رسید و زیر آن زاییدیم

  • سیستم گویا
    نکته های با مزه وحکمت آموز

    سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد ۱، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد ۲، طرحهای تشویقی رنگی عدد ۳ و شرکت در قرعه کشی پنج نان ریگان در هفته عدد ۴ را فشار دهید.
     

  • سوال
    لطیفه های سیاسی

    یه سوال به سوالهای شب اول قبر اضافه شد:

    ۸۱۰۰۰ تومن یارانه تو چیکار کردی؟

  • ایزی لایف
    لطیفه های کوتاه

    این منم، تازه از سر جلسه امتحان بلند شدم،همه چی عادیه هیچ چیز غیر طبیعی نمی بینید،

    .

    .

    پوشک دانشجویان ایزی لایف مخصوص امتحانات!!!

  • ضرب المثل بنزینی:
    لطیفه های کوتاه


    ۱-بنزین دیدی ندیدی
    ۲-بنزین زرد برادر گریسه
    ۳-با بنزین بنزین گفتن ماشین روشن نمیشه
    ۴-به اندازه بنزینت گاز بده
    ۵-بنزین همسایه اورانیومه
    ۶-بنزین حقه
    ۷-از این حرفا بوی بنزین میاد

  • انشاء
    نکته های با مزه وحکمت آموز

    سربرگ انشای حیف نون: "به نام خدایی که هرچه می کشیم از اوست"

  • نارنگی
    لطیفه های کوتاه

    یک روز حیف نون می ره نارنگی بخره، اسم نارنگی یادش نمی یاد. بعد می گه: "آقا به من 2 کیلو پرتقال کم باد بده"

  • خبر فوری!
    لطیفه های سیاسی

    دقایقی پیش هواپیمای بوئینگ در مسیر تهران - شیراز به سلامت به زمین نشست!

    کارشناسان در حال بررسی علت ماجرا می باشند!!

  • امتحان رانندگی
    لطیفه های کوتاه

    غضنفر می ره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه حركت كن.
    غضنفرمی زنه دنده عقب!
    افسر میپرسه چرا دنده عقب می ری؟
    می گه می خوام خیز بگیرم!

  • نوشابه گاز دار
    لطیفه های قدیمی

    یه نفر عینک دودی می زنه میره کنار دریا میگه وای چه قدر نوشابه گازدار!

  • اطلاعیه شیطان
    لطیفه های سیاسی

    اطلاعیه شیطان پس از هدفمندی یارانه ها: تا میتوانید گناه کنید به علت مبلغ بالای قبض، گاز جهنم قطع شده از آتش خبری نیست!

  • آپشن
    لطیفه های سیاسی

    جهان سوم جایی است که در آن کنجد روی نان بربری " آپشن " محسوب می شود
     



:: موضوعات مرتبط: لطیفه , ,
:: بازدید از این مطلب : 1234
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 

 

 

 

سلام
اخرین سری کاریکاتور های دیدنی در سال ۱۳۸۶
ببینید و لذت ببرید
ادامه عکس ها در ادامه مطلب

 

 
 
 
 
 
 
F O A D I 8 3 @ Y A H O O . C O M
 
F O A D I 8 3 @ Y A H O O . C O M
 
 
 
 
F O A D I 8 3 @ Y A H O O . C O M
 
F O A D I 8 3 @ Y A H O O . C O M


:: موضوعات مرتبط: کاریکاتور , ,
:: بازدید از این مطلب : 1332
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان
کاریکاتور


تفریح!

 

 


دانشگاه

 

 


اشتغال

 

 


امنیت اجتماعی

 

 


احترام اجتماعی

 

 



:: موضوعات مرتبط: کاریکاتور , ,
:: بازدید از این مطلب : 1251
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

کاریکاتور محمد رضا گلزار



کاریکاتور عادل فردوسی پور



کاریکاتور محمد اصفهانی

 

 

شقایق فراهانی

 

هدیه تهرانی

 

محمد رضا شریفی نیا

کاریکاتور رضا شفبعی جم




کاریکاتورمهران مدیری



 

 


 



 

 



:: موضوعات مرتبط: کاریکاتور , ,
:: بازدید از این مطلب : 1146
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

ابن سینا (شیخ الرئیس ابو علی سینا) یا پور سینا (۹۸۰ - ۱۰۳۷) دانشمند, فیلسوف و پزشک ایرانی, ۴۵۰ کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته‌است که تعداد زیادی از آن‌ها در مورد پزشکی و فلسفه‌است. جرج سارتون او را مشهورترین دانشمند سرزمین‌های اسلامی می‌داند که یکی از معروف‌ترین‌ها در همهٔ زمان‌ها و مکان‌ها و نژادها است. کتاب معروف او کتاب قانون است.

زندگی

ابن سینا یا پورسینا حسین پسر عبدالله زاده در سال ۳۷۰ هجری قمری و در گذشته در سال ۴۲۸ هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف. نام او را به تفاریق ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفته‌اند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجة‌الحق شرف‌الملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهم‌ترین کتاب‌های او عبارت‌اند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکی.

«بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگ‌ترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچ‌یک از حکمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامه‌ای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگ‌ترین کسی است که از عهده این کار برآمد.»(اموزش و دانش در ایران، ص۱۲۵)

«وی شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود.»(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۴۹۳)


بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:


پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم .نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند.

در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چیزهایی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتل به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه می‌آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.

ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می‌گفت می‌گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می‌پرداختم و آن را روشن‌تر و بهتر از آنچه استادم بود فرامی‌گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.

چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی‌رفت در کوتاه‌ترین زمان در این رشته موفقیت‌های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می‌کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.

بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمی‌فهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمی‌یافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنان‌که مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبرده‌بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید می‌شدم و می‌گفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان می‌گذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار می‌گشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بی‌درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواری‌های آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم.

وقتی من وارد سال ۱۸ زندگی خود می‌شدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمی‌دانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم.

چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتاب‌هایی نوشته بودم. در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آواره‌ای در شهرها می‌گشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.

ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و در آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمس‌الدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد ۴ ماه در زندان بسر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال ۴۲۸ در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان می‌رفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و هم در آن شهر به خاک سپرده شد. ر.ک.زندگی‌نامه ابن سینا

مهم‌ترین آثار ابن سینا

الشفاء یا به پارسی شفا: این کتاب مهم‌ترین و جامع‌ترین اثر مولف در فلسفه مشاء و مبین آرای شخصی اوست. کتاب دانشنامه گونه‌ای است در زمینه منطق،ریاضیات، طبیعیات و الهیات که در سال ۴۱۰ قمری نوشته شده‌است. درابتدای کتاب، سخن ابو عبید عبد الرحمن محمد جوزجانی که بیانگر هدف و میزان تبعیت مولف از آرای ارسطوست،ذکر شده‌است. بخش منطق در نه فن و هر فن شامل چند مقاله‌است. عناوین آن عبارت‌اند از مدخل،مقولات،باری آرمنیاس،قیاس،برهان،مغالطه و شعر است.این بخش ۴ جلد از مجموعه را تشکیل می‌دهد.

ابن سینا در شعر نیز دستی داشته و اشعار زیادی به زبان عربی سروده‌است و حتی منظومه‌هایی مثل قصیده ارجوزه در مسایل علمی ساخته‌است. اشعاری نیز به زبان فارسی از او روایت کرده‌اند که برخی از آن‌ها به نام دیگران نیز آمده‌است و با توجه به اسلوب و معانی آن‌ها باید در انتساب این اشعار به ابن سینا تردید روا داشت. ما در اینجا، برای آشنایی مختصر با اشعار ابن سینا، گزیده‌ای از مستندترین آنها را می‌آوریم:

غذای روح بود باده رحیق الحق که رنگ او کند از دور رنگ گل را دق به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین همای گردد اگر جرعه‌ای بنوشد بق به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق می‌از جهالت جهال شد به شرع حرام چو مه که از سبب منکران دین شد شق حلال گشته به فتوای عقل بر دانا حرام گشته به احکام شرع بر احمق شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق حـلال بر عـقلا و حـرام بر جهـال که می‌محک بود وخیرو شر از او مشتق غلام آن می‌صافم کزو رخ خوبان به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق چو بوعلی می‌ناب ار خوری حکیمانه به حق حق که وجودت شود به حق ملحق

  • * * * * * * * * * * * * *

روزکی چـــــند در جهان بودم بر سر خـــــاک باد پیمودم ساعتی لطف و لحظه‌ای در قهر جان پاکــــیزه را بــــیالودم با خرد را به طبع کردم هجو بی خرد را به طمع بـــستودم آتـشــــــی بر فروخــــــتم از دل وآب دیده ازو بــــــــپالودم با هواهای حرص و شــیطانی ساعــــتی شادمـــان نیاسودم آخر الامر چون بر آمد کـــــــار رفتـــم و تخم کشته بدرودم کـس نداند که مــن کـــجا رفتم خود ندانم که من کجا بودم

  • * * * * * * * * * * * * * می‌حاصل عمر جاودانی است، بده سرمایهٔ لذت جوانی است، بده

سوزنده چو آتش است، لیکن غم را سازنده چو آب زندگانی است، بده

  • * * * * * * * * * * * * *

دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت اندر دل من هزارخورشید بتافت آخربه کمال ذره‌ای راه نیافت

  • * * * * * * * * * * * * *

مایـــیم به عفو تـو تــولاکرده وز طاعت معصیت تبرا کرده آنجا که عنایت تو باشد، باشد ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده

  • * * * * * * * * * * * * *

هر هیأت و هر نقش که شد محو کنون در مخزن روزگار گردد محزون چون باز همین وضع شود وضع فلک از پرده غیبش آورد حق بیرون

  • * * * * * * * * * * * * *

در پرده سنحق نیست که معلوم نشد کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد در معرفتت چو نیک فکری کردم معلومم شد که هیچ معلوم نشد



:: موضوعات مرتبط: تحقیق آماده , ,
:: بازدید از این مطلب : 1250
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

دید کلی

بدن بطور دایم بخصوص از طریق دهان ، مجاری تنفسی کولون ، غشاهای مخاطی چشم و حتی مجاری ادراری در معرض باکتریها قرار دارد، درصورتی که این باکتریها به بافتهای عمقی نفوذ کنند قادر به تولید بیماری هستند علاوه بر آن شخص بطور منقطع در معرض باکتریها و ویروسهای فوق‌العاده بیماریزای موجود در خارج از بدن قرار دارد معمولا سه نوع مقاومت میزبان در مقابل میکروبهای مهاجم رشد میکروبها را به بدن ، یعنی جایی که اکثر میکروبها در آنجا بی‌زیانند ، محدود می کند. این مقاومتها بطور خلاصه شامل سه نوع سطحی ، بیگانه‌خواری و ایمنی هستند.


دفاع سطحی

دفاع مکانیکی

یک نوع آن مانعی است که پوست برای ورود میکروبها ایجاد می‌کند. در صورتی که بدن به هر دلیلی خراشیده یا شکننده شود، میکروبها به سادگی امکان عبور از آن را خواهند داشت. بدی تغذیه ، دود سیگار ، آلودگی هوا و امثال آن می‌توانند باعث ضعیف شدن و شکنندگی پوست شوند. گرد و غبار ذرات موجود در هوا غالبا حامل میکروبهایی هستند که عامل عفونتهای دستگاه تنفس‌اند. سرفه و عطسه نیز دو عمل مکانیکی دیگرند که ذرات و مواد خارجی و نیز میکروارگانیسم‌ها را به خارج می‌رانند.

اعتیاد به الکل کلیه واکنشهای دفاعی مکانیکی را تضعیف کرده و موجب ورود ذرات خارجی و میکروبها به داخل ششها می‌شود که در نتیجه می‌تواند موجب ذات‌الریه گردد. موهای سطحی بدن و نیز جریان ادرار و اشک موجب کنده شدن و شسته شدن میکروبها از بینی ، مجاری ادراری و چشمهای می‌شوند. جدا شدن یاخته‌های مرده از پوست به نحوی موثر بسیاری ازمیکروبهای متصل به یاخته‌های پوششی را بیرون می‌ریزد. همه بافت پوششی دستگاه گوارش در مدت 36 ساعت بطور کامل تعویض می‌شود.

 

 



:: موضوعات مرتبط: تحقیق آماده , ,
:: بازدید از این مطلب : 1323
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

مقدمه

موشکهای فضایی مانند موشکهای آتش بازی عمل می‌کنند. سوخت با ماده‌ای به نام اکسنده که حاوی گاز تسریع کننده احتراق یعنی اکسیژن است، ترکیب می‌شود. آنگاه این ترکیب که یک پیشران محسوب می‌شود، می‌سوزد و گازهای داغی را تولید می‌کند، این گازها منبسط شده ، از طریق یک دماغه خارج و باعث می‌شوند موشک به طرف بالا حرکت کند. این واکنش برای اولین بار در قرن هفدهم توسط دانشمند انگلیسی ، اسحاق نیوتن ، در قانون سوم حرکتش بیان شد. او اظهار داشت که برای هر عملی (خروج گازها در اینجا) عکس العملی است مساوی و مخالف جهت آن (در اینجا ، حرکت موشک).





نیرویی که یک موشک را به طرف جلو حرکت می‌دهد، نیروی پیشران نامیده می‌شود. قدرت نیروی پیشران به سرعت خارج شدن گاز خروجی بستگی دارد. نیروی پیشران به موشک شتاب داده ، باعث افزایش سرعت آن می‌شود. مقدار شتاب نیز بستگی به جرم موشک دارد. هر چه موشک سنگینتر باشد، برای رسیدن به فضا ، به نیروی پیشران بیشتری نیاز است. تا وقتی که موتورهای موشک ، روشن و در حال تولید نیروی پیشران هستند، شتاب فضا پیما نیز هر لحظه زیادتر می‌شود.
موتور موشک یا از پیشران مایع استفاده می‌کند یا جامد ، اما بعضی اوقات ، یک موشک کامل ممکن است. در مراحل مختلف از هر دو نوع پیشران استفاده کند. کارشناسان موشکهایی را پیشنهاد کرده‌اند که از انرژی اتمی به عنوان سوخت استفاده می‌کنند، چرا که آنها از نظر مصرف انرژی بسیار مقرون به صرفه‌اند. اما ترس از خطر استفاده از سوخت اتمی مانع استفاده از این موشکها شده است.

 

موشکهایی با سوخت پیشران جامد

سوختهای پیشران از یک نوع سوخت و یک اکسنده تشکیل شده‌اند. برای روشن شدن موشک ، کافی است یک جرقه کوچک سوخت پیشران آنرا آتش بزند. سوخت آتش گرفته تا آخرین قطره می‌سوزد. گازهای حاصل از سوخت پیشران را از طریق دماغه انتهایی موشک خارج می‌شوند. اولین موشکها را احتمالا در قرن یازدهم میلادی در کشور چین ساخته‌اند. آنها موشکهایی بودند که از سوخت پیشران جامد استفاده می‌کردند. سوخت موشک یک نوع باروت بود که از مخلوطی از نیترات پتاسیم ، زغال چوب و سولفور تشکیل شده بود.

موشکهایی که از سوخت پیشران جامد استفاده می کنند، اغلب به عنوان موشکهای تقویت کننده‌ای استفاده می‌شوند که نیروی اولیه موشکهای بزرگتر را تأمین می‌کنند. موشکهای بزرگتر خود از سوخت پیشران مایع استفاده می‌کنند. بزرگترین موشکهای مصرف کننده سوخت جامد با 45 متر ارتفاع جزء موشکهای تقویت کننده شاتل فضایی ایالات متحده محسوب می‌شوند. آنها حاوی 586500 کیلوگرم (2/1 میلیون پوند) سوخت پیشران هستند که بطور متوسط 13 میلیون تن (5/3 میلیون پوند نیرو) نیروی پیشران را تولید می‌کنند.
این موشکها را طوری طراحی کرده‌اند که بعد از اتمام سوخت و افتادن در دریا ، از دریا بیرون کشیده شده ، دوباره برای مأموریتهای بعدی سوختگیری می‌شوند. ساخت موشکهایی که از سوخت جامد استفاده می‌کنند چندان دشوار نیست. آنها مقدار زیادی نیروی پیشران را در یک مدت زمان کم تولید می‌کنند. تنها ایراد این نوع موشکها این است که بعد از روشن شدن به راحتی خاموش نمی شوند. به عبارت دیگر ، نمی‌توان آن را به آسانی تحت کنترل درآورد.

نیروی پیش برنده

شاتل فضایی ایالات متحده از موشکهای تقویت کننده عظیم الجثه‌ای برخوردار است که از سوخت پیشران جامد استفاده می کنند. این پیشران از پر کلرات آمونیم به عنوان اکسنده و پودر آلومینیوم به عنوان سوخت تشکیل شده است.

موشکهای با سوخت مایع

اکثر موشکهایی که از آنها در پروازهای فضایی استفاده می‌شود، از سوخت پیشران مایع بهره می برند. سوخت و اکسنده که در مخزنهای جداگانه‌ای نگهداری می‌شوند، هر دو مایع هستند. پمپهای قدرتمندی آنها را به محفظه احتراق می‌برند؛ در آنجا آنها باهم ترکیب شده ، شروع به تولید گازهای خروجی می‌کنند. گازهای مذکور نیز به نوبه خود از دماغه انتهایی موشک خارج می‌شوند. بعضی از موشکها از یک ماده قابل اشتعال سریع برای شروع احتراق استفاده می‌کنند. سوخت پیشران سایر موشکها هگام ترکیب سوخت و اکسنده شروع به احتراق می‌کند.

فرآیند احتراق پیشران مایع

اکسنده و سوخت باهم ترکیب می‌شوند و در محفظه احتراق شروع به سوختن می‌کنند. سپس گازهای خروجی حاصل از فرآیند احتراق از دماغه خارج و به عنوان نیروی پیشران ، موشک را به طرف جلو حرکت می‌دهند.

 

مراحل مختلف یک موشک

برای سفر به فضا ، یک موشک چند مرحله‌ای مورد نیاز است. هر کدام از این مراحل یک موشک جداگانه محسوب می‌شود که هم دارای منبع سوخت است و هم موتور. بسته به وزن محموله ماهواه ، از موشکهای تقویت کننده‌ای در کنار مراحل مختلف موشک برای افزایش نیروی موتورها استفاده می‌شود. مرحله اول ، کل موشک را از زمین بلند می‌کند و به محض اتمام سوخت از بقیه موشک جدا شده، به زمین سقوط می‌کند. آنگاه موتور مرحله دوم روشن می‌شود. بخاطر وزن سبکتر موشک در این مرحله ، شتاب موشک نیز بیشتر می‌شود؛ این سیر صعودی شتاب با جدا شدن هر مرحله از موشک ادامه می‌یابد. مرحله پایانی موشک قسمت حامل ماهواره را به فضا و به طرف مقصدش حمل می کند.



:: موضوعات مرتبط: تحقیق آماده , ,
:: بازدید از این مطلب : 1304
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

بمب الکترومغناطیسی

تاریخچه

توجه به بمبهای الکترومغناطیسی حدود نیم قرن قبل مطرح شد. متخصصان در آن هنگام به این نکته توجه کردند که اگر بمبی هسته‌ای منفجر شود، امواج الکترومغناطیسی که در اثر انفجار پدید می‌آید تمامی مدارهای الکترونیک را نابود می‌سازد. اما مسئله این بود که به چه ترتیب بتوان موج انفجار را ایجاد کرد بدون آنکه نیاز به انجام یک انفجار هسته‌ای باشد؟ دانشمندان می‌دانستند که کلید حل این مسئله در ایجاد پالسهای (تپهای) الکتریکی که با عمر بسیار کوتاه و قدرت زیاد نهفته است. اگر اینگونه پالسها به درون یک آنتن فرستنده تغذیه شوند، امواج الکترومغناطیسی قدرتمندی در فرکانسهای مختلف از آنتن بیرون می‌آیند. هر چه فرکانس موج بالاتر باشد، امکان تأثیر گذاری آن بر مدارهای الکترونیک دستگاهها بیشتر خواهد شد.

دید کلی

در دورانی که بافت و ساخت تمامی جوامع تا حدود بسیار زیادی به دستاوردهای علمی از نوع الکترونیکی وابسته است و همه امور از تجهیزات بیمارستانها تا شبکه‌های مخابراتی و از رایانه‌های بانکها و مؤسسات بزرگ مالی یا نظامی تا دستگاههای نظارت و مراقبت ، نحوه کار ماشینها و ادوات صنعتی همگی متکی به ساختارهای الکترونیک هستند، کاربرد بمبهای الکترومغناطیسی می‌تواند سبب فلج شدن روند زندگی در مناطق بزرگ مسکونی شود. به اعتقاد برخی کارشناسان به نظر می‌رسد کشورهای پیشرفته پیشاپیش چنین سلاحی را تکمیل کرده‌اند و حتی برخی بر این باورند که ناتو در جریان جنگ علیه صربستان از این قبیل بمبها برای تخریب دستگاههای رادار صربها بهره گرفته است.

انفجار یک میدان مغناطیسی بسیار نیرومند می‌تواند در کسری از ثانیه آن چنان قدرت الکتریکی بالایی را در کلیه مواد هادی پیرامون خود القا نماید، که به راستی تمام آنها را مختل نموده و از کار بیاندازد. هر چند این میدان مغناطیسی بر روی جسم انسان به عنوان یک هادی الکتریکی نیز موثر می‌باشد. ولی این تأثیر بسیار محدود و مقطعی بوده و بدن جز در موارد خاصی قدرت مقاومت در برابر آن را دارد. در جنگ افزارهای نسل الکترونیک استفاده از سلاح مغناطیسی و امواج الکترومغناطیسی جایگاه ویژه‌ای داشته و مورد توجه سازندگان این قبیل سلاحها بوده است.

ماهیت بمب الکترومغناطیسی

بمب الکترومغناطیسی در واقع چیزی نیست جز یک شار مغناطیسی فوق العاده‌ای نیرومند که با گسیل امواج پر قدرت (SHF) سوپر فرکانسهای با طول موج بالاتر از ده گیگا هرتز موسوم به امواج میکرو ویو پر قدرت (High Power Microwave) می‌تواند هر گونه دستگاههای الکتریکی یا الکترونیکی واقع در محدوده عمل خود را در یک باند فوق گسترده (uWb) که مخفف عبارت ultra Wide band می‌باشد، فلج نماید.

روزی را تصور کنید که در یک شهر معمولی و در یک زمان تمام دستگاههای الکتریکی روشن و در حال کار ناگهانی سوخته و از کار بیافتد و تمام دستگاههای خاموش نیز در آن واحد روشن شده و پس از چند لحظه آنها نیز بسوزند. در چنین شهری پس از انفجار بمب الکترومغناطیسی بر فراز شهر ، در کسری از ثانیه یک تا دو میلیارد وات انرژی الکتریکی کلیه سیستمهای مخابراتی و رادیویی و تلویزیونی را از کار بیاندازد.

برق شهر قطع می‌گردد، مدار الکتریکی همه رایانه‌ها می‌سوزد. تمام باتریها و خازنها منفجر می‌شوند. لامپ تصویر همه تلویزیونها و مانیتورهای خاموش یا روشن نورانی شده و می‌سوزد. همه موتور الکتریکی با آخرین دور ، همه و همه از کار می‌افتند و ناگهان شهر در قهقرا فرو می‌رود. سیستمهای گرمازایی و سرمازایی ، پمپهای آب و حتی ساعتهای مچی نیز از کار می‌افتند.

شهر بدون الکتریسیته ، موتور ، باتری ، مخابرات و حرکت کاملا فلج می‌شود. همه این اتفاقات با سرعت نور یعنی کسری از ثانیه پس از انفجار یک بمب الکترومغناطیسی در حوزه میدان مغناطیسی آن اتفاق می‌افتد. با این حال سلاح مغناطیسی را می‌توان یک اسلحه انسانی نیز به حساب آورد. چرا که به ساختمانها و انسانها کمترین آسیب را می‌رساند.

کدام موج در نقش بمب ظاهر می‌شود؟

بزودی این نکته روشن شد که مناسبترین امواج الکترومغناطیسی برای ساخت بمبهای الکترومغناطیسی ، امواج با فرکانس در حدود گیگا هرتز است. این نوع امواج قادرند به درون انواع دستگاههای الکترونیک نفوذ کنند و آنها را از کار بیندازند. برای تولید امواج با فرکانس گیگاهرتز نیاز به تولید پالسهای الکترونیکی بود که تنها 100 پیکو ثانیه تدوام پیدا کنند. یک شیوه تولید این نوع پالسها استفاده از دستگاهی به نام «مولد ژنراتور مارکس» بود. این دستگاه عمدتا متشکل است از مجموعه بزرگی از خازنها که یکی پس از دیگری تخلیه می‌شوند و نوعی جریان الکتریکی موجی شکل بوجود می‌آورند.

با گذراندن این جریان از درون مجموعه‌ای از کلیدهای بسیار سریع می‌توان پالسهایی با دوره زمانی 300 پیکوثانیه تولید کرد. با عبور دادن این پالسها از درون یک آنتن ، امواج الکترومغناطیسی بسیار قوی تولید می‌شود. مولدهای مارکس سنگین هستند اما می‌توانند پشت سرهم روشن شوند تا یک سلسله پالسهای قدرتمند را به صورت متوالی تولید کنند. این نوع مولدها هم اکنون در قلب یک برنامه تحقیقاتی قرار دارند که بوسیله نیروی هوایی آمریکا کانزاس در دست اجراست.

بمب الکترومغناطیسی چگونه عمل می کند؟

E - Bomb به سال 1945 بر می‌گردد. فیزیکدانی به نام آرتور . اچ. کامپتون روی جریان خروجی الکترونهای اتم مطالعه می‌کرد که امروز به اثر کامپتون معروف می‌باشد. بعدها اثر کمپتون در قالب تکانهای الکترومغناطیسی به طراحی انواع سلاحهای الکترومغناطیسی مختلف انجامید. برای شناخت E - Bomb باید ابتدا با یک تانک LC آشنا شویم:

تانک LC چیزی نیست جز یک مدار ساده نوسان ساز که از یک سلف یا سیم پیچ و یک خازن و یک باتری تشکیل شده است. در تانک LC یک فرکانس میرا تولید می‌گردد که اگر یک کلید قطع و وصل الکترونیکی به آن اضافه نماییم، بسته به قدرت فرکانس سازی یک فرکانس رادیویی کریر یا حامل خواهیم داشت. هر چند مدار الکترونیکی قابلیت تولید فرکانس در محدوده‌های مختلف را داراست، لیکن نیاز به یک مدار طبقه تقویت نیز دارد تا قدرت فرستندگی آن افزایش یابد.

لذا باید سر راه آن یک تقویت کننده ترانزیستوری قدرت نیز بهره جست که باز بسته به توان خروجی ترانزیستور طبقه تقویت قدرت فرستنده افزایش می‌یابد. قدرت یک فرستنده بستگی به توان خروجی آن دارد. معمولا فرستنده‌های 5 وات یا بالاتر از آن فرستنده‌های نیرومند به حساب می‌آیند، به نحوی که اگر انسان در کنار آنها قرار گیرد برای سلامتی وی مضر خواهد بود.

حال آنکه می‌توان با افزایش طبقات تقویت قدرت فرستندگی امواج را بسیار بالا برد. اما این تنها بخش الکترومغناطیسی بمب الکتریکی می‌باشد، در حالیکه این بمب مثل هر بمب دیگری دارای واحد بخش انفجاری نیز می‌باشد. این قسمت یک بمب کاملا کلاسیک و عادی است. در واقع بخش اصلی بمب الکترومغناطیسی یک لوله تو خالی رسانا است، که حکم هسته سیم پیچ بمب را نیز دارد و در داخل این هسته مواد منفجره و چاشنی الکتریکی قراردارد که درست در لحظه انفجار بمب مدار الکتریکی نیز بکار می‌افتد و میدان مغناطیسی حاصل از کارکرد مدار الکترونیکی در یک میدان انفجاری قرار گرفته و انفجار میدان الکترومغناطیسی رخ می‌دهد.

همزمانی انفجار بمب و بکار افتادن مدار نوسان ساز بسیار مهم می‌باشد. زیرا آنچه موجب تقویت امواج الکترومغناطیسی باور نکردنی و ارسال امواج الکترومغناطیسی در همه جهات می‌گردد وقوع انفجار در مرکز میدان مغناطیسی می‌باشد. همچنین از دیگر نکات حائز اهمیت در E - Bomb جهت سیم پیچ است که با عنایت با قانون دست راست فلمینگ می‌توان جهت شار مغناطیسی را متناسب با شکل سیم پیچ ، تعیین نمود.

ایجاد میدان مین الکترومغناطیسی

هدف این برنامه جای دادن مولدهای مارکس روی هواپیماهای بدون خلبان یا در درون بمبها و موشکهاست تا از این طریق نوعی «میدان مین الکترومغناطیسی» برای مقابله با دشمن ایجاد شود. اگر هواپیما یا موشک دشمن از درون این میدان مین الکترومغناطیسی عبور کند، بلافاصله نابود خواهد شد. اگر لازم باشد تنها یک انفجار عظیم به انجام رسد، به دستگاهی نیاز است که بتواند یک پالس الکترونیکی بسیار قدرتمند را بوجود آورد؛ این کار را می‌توان با استفاده از مواد منفجره متعارف نظیر «تی . ان . تی» انجام داد. دستگاهی که این عمل را به انجام می‌رساند، «متراکم کننده شار» نام دارد.

در این دستگاه از انفجار اولیه یک ماده منفجره متعارف برای فشرده کردن یک جریان الکتریکی و میدان الکترومغناطیسی تولید شده بوسیله آن استفاده می‌شود. زمانی که این جریان فشرده شد، به درون یک آنتن فرستاده می‌شود و یک موج الکترومغناطیسی بسیار قدرتمند از آنتن بیرون می‌آید. طرح تکمیل دستگاههای متراکم کننده شار از سوی نیروی هوایی آمریکا در ایالت نیو مکزیکو در دست تکمیل است. از جمله طرحهایی که برای کاربرد این دستگاه در نظر گرفته شده ، جای دادن آنها در بمبهایی است که از هواپیما به پایین پرتاب می‌شود و نصب آنها در موشکهای هوا به هواست.

امتیاز بزرگ بمبهای الکترومغناطیسی

  • نخست آنکه این بمبها مستقیما جان انسانها را به خطر نمی‌اندازد و تنها بر دستگاههای الکترونیک اثر می‌گذارد.
  • نکته دوم آنکه ساخت آنها بسیار ساده است.
  • همچنین بمبهای الکترومغناطیسی در صورتی می‌توانند بالاترین خسارت را وارد آورند که فرکانس امواجشان با فرکانس دستگاههایی که به آنها وارد می‌شوند یکسان باشد.

    بنابراین برای ایجاد مصونیت در دستگاههای الکترونیکی که در مراکز حساس کار می‌کنند، می‌توان طراحی مدارها را به گونه‌ای انجام داد که اولا میان بخشهای مختلف ، سپرهای محافظتی موجود باشد و ثانیا در ورودی این قبیل دستگاهها باید صافیها و سنجنده‌هایی را قرار داد که بتواند علامتهای مورد نیاز و امواج حاصل از انفجار را تشخیص دهند و مانع ورود این قبیل امواج شوند.

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: تحقیق آماده , ,
:: بازدید از این مطلب : 1185
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

بیماری کم خونی
کم خونی یا آنمی (Anemia) به معنی کمبود تعداد گلبول‌های قرمز خون است. کم خونی دارای انواع مختلف است که می‌تواند به علت عدم سنتز هموگلوبین ، کمبود آهن در ساختار هموگلوبین ، دفع بسیار سریع یا تولید بسیار آهسته گلبولهای قرمز باشد.

 

 

اطلاعات اولیه

تقریبا تمامی اکسیژنی که در خون حمل می‌گردد، به هموگلوبین موجود در گلبولهای قرمز خون متصل می‌باشد. گلبولهای قرمز طبیعی انسان ، دیسکهای مقعرالطرفین کوچک با قطر 9 - 6 میکرومتر می‌باشند. این سلولها از سلولهای بنیادی پیش ساز به نام هموسیتوبلاستها در مغز استخوان ساخته می‌شوند. در طی فرایند بالغ شدن گلبولها ، سلولهای بنیادی تولید سلولهای دختری می‌نمایند که مقادیر زیادی هموگلوبین ساخته و سپس اندامکهای داخل سلولی مانند هسته ، میتوکندری و ... را از دست می‌دهند. فعالیت اصلی گلبول قرمز ، حمل هموگلوبین است که با غلظت بالا به صورت محلول در سیتوزول وجود دارد.

اهمیت زیاد توالی اسید آمینه‌ای در تعیین ساختمانهای دوم ، سوم و چهارم پروتئینهای کروی و بنابراین اعمال بیولوژیک آنها به خوبی در بسیاری از بیماریهای خونی مانند کم خونی داسی شکل در انسان قابل شرح می‌باشد. از لحاظ ژنتیکی ، بیش از 300 نوع هموگلوبین شناخته شده در جمعیتهای انسانی وجود دارد. بیشتر این انواع ناشی از تفاوتهایی در یک ریشه اسید آمینه می‌باشند. در اغلب موارد این اثرات بر روی ساختمان و عملکرد جزئی بوده، ولی گاهی می‌تواند وخیم بوده و به بیماریهای خونی و کم خونی منجر شود.

 



:: موضوعات مرتبط: تحقیق آماده , ,
:: بازدید از این مطلب : 1342
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

امواج رادیویی

تعریف

رادیو فنآوری است که امکان انتقال سیگنالها را توسط مدولاسیون امواج الکترومغناطیسی با فرکانسهایی زیر فرکانس نور را فراهم می سازد.

امواج رادیو نوعی از تشعشعات الکترومغناطیسی هستند و هنگامی بوجود میآیند که یک شی باردار شده با فرکانسی که در بخش فرکانس رادیویی (RF) طیف الکترومغناطیسی قرار دارد شتاب بگیرد. این محدوده فرکانس از ده ها هرتز تا چند گیگا هرتز تغییر میکند. تشعشعات الکترومغناطیسی توسط نوسانات میدانهای الکتریکی و مغناطیسی انتشار مییابند و از طریق هوا و نیز خلا به همان خوبی عبور میکنند و نیازی به واسطه انتقال ندارند.
در مقابل، دیگر انواع تشعشعات الکترومغناطیسی با فرکانس هایی بالای محدوده RF به این شرح اند: اشعه گاما، اشعه X و مادون قرمز، ماورا بنفش و نور مرئی.
وقتی که امواج رادیویی از یک سیم عبور می کنند، میدان الکتریکی و مغناطیسی متغیر آنها (بر حسب شکل سیم) جریان و ولتاژی متناوب در سیم القا میکنند. این جریان و ولتاژ را میتوان به سیگنال های صوتی و دیگر انواع سیگنال تبدیل کرد که اطلاعات را انتقال دهند.
با وجودی که واژه رادیو برای توصیف این پدیده به کار میرود، ارسال داده هایی که ما به عنوان تلویزیون، رادیو، رادار و تلفن می شناسیم، همگی در کلاس انتشار فرکانس رادیویی هستند.


کشف

پایه های تئوری انتشار امواج الکترومغناطیسی برای اولین بار توسط جیمز کارل ماکسول در سال 1873م در مقاله ای تحت عنوان یک تئوری دینامیک از میدان الکتریکی که به انجمن رویال ارائه شده بود، بیان شد که نتیجه کار وی در طی سال های بین 1861م تا 1865م بود.

بین سال های 1886م و 1888م، هاینریش رودلف هرتز برای اولین بار تئوری ماکسول را از طریق آزمایشاتش تایید کرد. آزمایشات وی نشان می دادند که تشعشعات رادیویی تمامی خواص امواج (که امروزه امواج هرتز خوانده می شوند) را دارا هستند، و کشف کرد که معادلات الکترومغناطیس را می توان به صورت معادلات مشتقات جزئی بازنویسی کرد که معادلات موج نامیده شد.


اختراع و تاریخچه

اینکه چه کسی مخترع اصلی رادیو است، که در آن زمان تلگراف بیسیم نامیده می شد، مورد اختلاف است. ادعاهایی وجود دارد که ناتان ستابلفیلد رادیو را پیش از تسلا و مارکونی ساخت اما بنظر می رسد که دستگاه وی به جای ارسال رادیویی با ارسال القایی کار می کرده است.
در سال 1893م در سنت لوییس میسوری، نیکلا تسلا اولین نمایش عمومی ارتباطات رادیویی را انجام داد.

او در مقابل موسسه فرانکلین در فیلادلفیا و انجمن روشنایی الکتریکی ملی اصول ارتباطات رادیویی را به دقت شرح و توضیح داد. تجهیزاتی که او استفاده کرد تمامی اجزایی را که قبل از ساخته شدن تیوب خلا در سیستم های رادویی وجود داشت، دارا بودند. او بر خلاف مارکونی و دیگران که از کوهیرر استفاده می کردند، برای اولین بار از گیرنده های مغناطیسی استفاده کرد http://www.teslasociety.com/teslarec.pdf.

در سال 1894م سر الیور لوج نشان داد که می توان با استفاده از یک آشکار ساز با نام تحقیق آماده , ,
:: بازدید از این مطلب : 1371

|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 

مقدمه
 
الماس ازکربن خالص تشکیل شده وسیستم تبلور آن کوبیک است. وزن مخصوص الماس 3.5ضریبشکست آن 2.42 و سختی آن در مقیاس موس ، مساوی 10 است. الماس به رنگهای مختلفپیدا می‌شود. الماس باسنگهایکیمبرلیتی که از اعماق زیاد منشا گرفته‌اند، همراه است. دررسوبات رودخانه‌ایبه صورت پلاسر یافتمی‌شود. بیشترین بخش الماس جهان امروه از معادن الماس واقع در کشورهای آفریقاییاستخراجمی‌گردد.
شاید به زودى تصور متداول درباره الماسها به کلى دگرگون شود. الماسهایى که بخاطر زیبایى ، کمیاب بودن و زمان طولانى تولیدشان ارزش فوق العاده‌اىداشتند، امروزه در آزمایشگاه و در مدت زمانى حدود یک ساعت بوجود مى‌آیند. اینکه ایندگرگونى چه تأثیرى در صنعت جواهرسازى یا قیمت الماسهاى طبیعى در بازار خواهد داشتهنوز در پرده‌اى از ابهام است. اما درباره نقش این الماسهاى آزمایشگاهى در تکنولوژى، شایعه‌هایى برخاسته از مجامع علمى به گوش مى‌رسد.
بیشتر از هشتاد درصد از الماسهاى معدنىطبیعى به مصارف صنعتى از قبیل ابزارهاى برش یا مواد ساینده براى تراشکارى و پرداختدیگر سنگهاى قیمتى ،فلزات،گرانیتوشیشهمى‌رسند. استفاده از الماس به عنواننیمرسانا نیز نیازمند شرایط ویژه‌اى مثل بالاترین درجه خلوص ، بهترین بلورینگى وتعیین اتمها به لحاظ الکتریکى فعال براى ایجاد گذرگاه الکتریکى در وسیله مورد نظراست.
اما تمامى الماسهاى طبیعى بخاطر نقصها ، ناخالصیها و ساختار ضعیفشانبراى مصارف الکترونیکى نامناسبند. حتى با اینکه الماسهاى مصنوعى و طبیعى داراىکیفیت جواهرى بسیار ارزشمند هستند، اما ممکن است بخاطر رگه‌هاى ناچیز ناخالصیهابراى استفاده به عنوان نیم رسانا مناسب نباشند. در واقع تنها خالصترین این سنگها درکاربردهاى الکترونیکى پرقدرت از سلفونها گرفته تا کامپیوترهاى شخصى و خطوطارتباطاتى قابل استفاده‌اند.
 
دورنماى الماس
میزان ذخیره الماس جهان در سال 1979 بدین شرح می‌باشد. زئیر 120 ، شوروی (سابق) 250 ، آفریقای جنوبی 72 ، بوستوانا 60 ، نامیبیا 15 ، آنگولا 20، سیرالئون 6 و لسوتو 5 میلیون قیراط ذخیره دارند. همچنین میزان الماس تولیدی جهاندر سال 1979 بدین شرح می‌باشد: زئیر 11160 ، شوروی (سابق) 10700 ، آفریقای جنوبی 7640 ، بوتسوانا 3340 ، نامیبیا 1950 ، عتا 1500 ، آنگولا 750 ، ونزوئلا 750 وسیرالئون با 710 قیراط بیشترین تولید الماس جهان را به خود اختصاص داده‌اند.
 
تولید الماس
الماس بطور طبیعى تحت فشارهاى زیاد اعماق زمین و در زمانىطولانى شکل مى‌گیرد. اما در آزمایشگاه مى‌توان به کمک دو فرآیند مجزا در زمانىبسیار کوتاهتر الماس تولید کرد. فرآیند فشار بالا _ دما بالا (HP HT) اساساً تقلیدىاست از فرآیند طبیعى شکل گیرى الماس در حالى که فرآیند رسوب گیرى بخار شیمیایى (CVD) دقیقاً خلاف آن عمل مى‌کند. در واقع CVD بجاى وارد کردن فشار به کربن براىتولید الماس با آزاد گذاشتن اتمهاى کربن به آنها اجازه مى‌دهد با ملحق شدن بهیکدیگر به شکل الماس در آیند.

این دو تکنیک براى اولین بار در دهه 1950 کشفشدند. به گفته باتلر که هفده سال روى تولید الماس با استفاده از تکنیک CVD کار کردهاست «از آنجا که پیشگامان تولید الماس بدون فشار بالا در دهه 1950 با تمسخر سایریناز میدان به در شدند. تکنولوژى CVD هنوز دوران کودکى‌اش را سپرى مى‌کند.» هر دوفرآیند قادرند با سرعتى خیره کننده الماسهایى با کیفیت جواهر تولید کنند، اما درنهایت این فرآیند CVD است که بخاطر کنترل ساده ناخالصى و اندازه محصول براىتکنولوژیهاى الکترونیکى مناسب‌ترین خواهد بود.

فرآیند CVD با قرار دادن ذرهبسیار کوچکى از الماس درخلأآغاز مى‌شود. سپس گازهاىهیدروژن ومتانبه محفظه خلأ جریان مى‌یابند. در ادامهپلاسماى تشکیل شده باعث شکافته شدن هیدروژن به هیدروژن اتمى مى‌شود که با متان واکنش مى‌دهدتا رادیکال متیل و اتمهاى هیدروژن بوجود آیند. رادیکال متیل نیز به ذره الماسمى‌چسبد تا الماس بزرگ شود. رشد الماس در تکنیک CVD ، فرآیندى خطى است، بنابراینتنها عوامل محدودکننده اندازه محصول در این روش بزرگى ذره ابتدایى و زمان قرار دادنآن در دستگاه است.

به گفتهدیوید هلیر (D. Hellier) ، رئیسبخش بازاریابى کمپانى ژمسیس:))فرآیند HP HT نیز با ذره کوچکى از الماس آغازمى‌شود. هر ذره الماس در محفظه‌هاى رشدى به اندازه یک ماشین لباسشویى ، تحتدما وفشار بسیاربالا درون محلولى از گرانیت و کاتالیزورى فلزى غوطه‌ور مى‌شود. در ادامه تحت شرایطکاملاً کنترل شده‌اى این الماس کوچک به تقلید از فرآیند طبیعى ، مولکول به مولکول ولایه به لایه شروع به رشد مى‌کند.((
گر چه جنرال الکتریک در تولید الماسها بهاین روش پیشگام است و الماسهاى ساخته شده با تکنیک HP HT را براى مصارف صنعتى بهبازار عرضه مى‌کرد اما تا پیش از آنکه کمپانى ژمسیس با ساده سازى این فرآیند امکانتولید نمونه‌هایى با کیفیت جواهر را فراهم کند، هرگز آن الماسها به عنوان سنگهاىقیمتى به فروش نرسیده بودند.




در واقع الماسهاى زینتى مصنوعى بخش کوچکو در عین حال پر سودى از صنعت الماس را تشکیل مى‌دهند. این الماسهاى رنگى که درمقایسه با همتاهاى بى‌رنگ شان فوق العاده کمیاب و در نتیجه بسیار گرانبها ترند باتوجه به نوع ناخالصیها در رنگهاى گوناگون از قرمز و صورتى گرفته تا آبى ، سبز و حتىزرد روشن و نارنجى تولید مى‌شوند. در واقع این الماسها مى‌توانند چنان کیفیت بالایىداشته باشند که حتى ماشینهاى ساخته شده براى تشخیص سنگهاى مصنوعى از طبیعى درتفکیکشان از یکدیگر دچار مشکل شوند، همانطور که امروزه برخى از بزرگترین الماسفروشان در صنعت نیز به زحمت از پس آن بر مى‌آیند.

شباهت فوق العاده نمونههاى مصنوعى و طبیعى باعث شده است تا تاجران الماس براى تشخیص الماسهاى رنگى مصنوعىاز سنگهاى طبیعى دست به دامن آزمایشگاههاى الماس بلژیک و دیگر نقاطى شوند که بطورسنتى عهده دار تجزیه و تحلیل و تأیید الماسها از نظر بزرگى قیراط ، رنگ و شفافیتهستند.
تشخیص الماسهای مصنوعی
آزمایشگاه آنتورپ و چند تایى دیگر در سراسر جهانبراى تشخیص الماسهاى مصنوعى بطور عمده از دو نوع دستگاه استفاده مى‌کنند. در دستگاهنوع اول با تابش نور به الماس مشخصات طیفى نور جذب یا ساطع شده تجزیه و تحلیلمى‌شود. اگر نشانه‌هایى از الماس مصنوعى مشاهده شد، آزمایشگاه دستگاه دوم را بکارمى‌گیرد که این دستگاه براى آشکار ساختن ساختار درونى کریستال ازنورفرابنفش استفاده مى‌کند. این دستگاهها نقصهاى موجود در الماس را حتى در مقیاسمیکروسکوپى یا اتمى نیز بررسى مى‌کنند.

در واقع الماسها نیز درست مثل درختانداراى حلقه‌هاى رشدى در اطراف هسته درونى هستند. الماسهایى که در آزمایشگاه تولیدیا براى تغییر رنگ دستکارى شده باشند، ساختار رشد متفاوتى از خود نشان مى‌دهند. بنابراین با اینکه آزمایشگاهها با استفاده از این دستگاهها قادر به تشخیص الماسهاىمصنوعى از طبیعى هستند اما نگرانى عمده در صنعت الماس جایى است که افراد بدون ایندستگاهها توانایى تشخیص سنگهاى مصنوعى را نخواهند داشت.
 
الماس مصنوعی
این نوع الماس برای نخستین بار توسط گروهی از دانشمندانسوئدی در سال 1953ساخته شده است. جنرال الکتریک در سال 1954 برای اولین مرتبه بااستفاده ازگرافیت درفشار 50 تا 60 کیلو بار و دمای 1500 درجه سانتیگراد توانستالماس مصنوعیبسازد.
در روش جدید کهتوسط ژاپنیها ابداع گردیده ، بخار کربن بر روی یک صفحه سرد جمع می‌شود، ابتدا CH4 و H2 در میکروویو در دمای بیش از 2000 درجه سانتیگرادحرارت داده می‌شود و بخار کربن بر روی یک صفحه سرد متمرکز می‌شود.
موارد مصرف الماس
الماس دارای مصارف صنعتی و زینتی است. گر چه الماس رابیشتر به عنوان زینت بخش می‌شناسند، ولی بیش از 80 درصد آن به مصارف صنعتی می‌رسد. میزان الماس مصرفی در صنعت از 74 درصد در سال 1934 به 89 درصد در سال 1979 فزونیگرفته است. مصارف عمده الماس در صنعت جهت برش مواد بسیار سخت نظیرفولادهای آلیاژی وکاربید تنگستن، ساییدن ، اره کردن سنگ وبتون و حفاریها بکار می‌رود.
تقسیم بندی الماسها بر اساس مصارف صنعتی
الماسها بر اساس مصارف صنعتی آنهابه چهار گونه تقسیم می‌شوند:

  1. الماس صنعتی که به علت شکل و رنگ آن ، مصرف زینتی ندارد.
  2. الماس بورت که قطعه‌های کوچک و شکل نامناسب دارد.
  3. الماس کاربونادو که مخلوطی از الماس ، گرافیت و کربن بی‌شکل (آمورف) است.
  4. الماس بالاس

    12.5
    درصد الماس تولیدی جهان به مصرف ساختمته‌های حفاریو چاله زنی می‌سرد. 2.5 درصددیگر هم از الماس تولیدی در ساختن ماشینهای برش و پولیش و 75 درصد دیگر به صورتپودر و یا مواد ساینده به مصرف می‌رسد. مصارف صنعتی الماس به اختصار شامل ،مته‌های الماسی،مواد ساینده‌ها،اره‌های الماسی،لوازم دندانپزشکیو جراحی و دستگاههای برشیو پولیش می‌گردد.
الماس در صنعت الکترونیک
به گفته جیمز باتلر (J.Butler)، یکى از شیمیدانانمحقق در آزمایشگاه تحقیقات نیروى دریایى ایالات متحده ، به لحاظ تاریخى سه مشکلعمده سر راه استفاده از الماسهاى طبیعى در کاربردهاى الکترونیکى وجود داشته است. الماسهاى طبیعى همیشه به شکل بازدارنده‌اى براى استفاده همه جانبه گران بوده‌اند ویافتن سنگهاى بزرگ با خلوص کافى نیز بسیار دشوار است. علاوه بر این هیچ دو سنگىدقیقاً شبیه هم نیستند و خواص منحصر به فرد در هر یک مى‌تواند مشکلاتى را درمدارهاى الکترونیکى به بار آورد. آخرین مشکل در استفاده از الماس براى کاربردهاىالکترونیکى و کامپیوترى نیز نیاز به دو نوع الماس یعنى سنگهاى نوع n و p براى هدایتالکترونیکى بوده است.

در دستگاههاى مجتمع باید از هر دو نوع الماس نیمهرساناى n و p استفاده کرد، اما الماسهاى نوع n بطور طبیعى وجود ندارند و الماسهاىنوع p الماس آبى ، به قدرى نادرند که هیچ راه مقرون به صرفه‌اى براى استفاده ازآنها پیدا نشده است. به هر حال الماسهاى مصنوعى این مشکلات را برطرف مى‌کنند. بهگفتهرابرت لینارس (R. Linares) ، بنیان گذار کمپانى آپولو دیاموندبراى مثال مى‌توان با افزودن ناخالصى فلز برون به الماس ، نوع P یعنى الماس آبى راتولید کرد.

بطور مشابه دانشمندان مى‌توانند با افزودن فسفر به الماسهاى بىرنگ ، الماس نوع n را نیز تولید کنند. ما براى استفاده از الماس به نوع نیمه رسانادر دستگاههاى الکترونیکى پرقدرت نیاز به ترکیبى لایه‌اى از این دو نوع الماس داریم. علاوه بر این با توجه به اینکه الماسهاى بى‌رنگ خالص در عمل بیشتر از آنکه رساناباشند عایق هستند، مى‌توان لایه‌هایى از آنها را به این ترکیب افزود.

امروزهنیم رساناهاى بسیارى مثلسیلیکون در گستره وسیعى از دستگاههاى الکترونیکى بکار مى‌روند. اما الماس با توجه به دامنهتغییرات حرارتى و سرعت فوق العاده بیشترش ، تنها در مقایسه با خلاء است که عنواندومین نیم رساناى برتر جهانرا به خود اختصاصمى‌دهد. الماس با داشتن چنین ویژگیهایى و بخصوص امروز که آزمایشگاه قادر به تولیدسنگهاى خالص و ناخالص کنترل شده‌اند، مى‌تواند پایه گذار انواع سراسر نوینى ازدستگاههاى الکترونیکى پرقدرت باشد. با اینکه استفاده از الماس در صنایع الکترونیکبه چند دهه دیگر واگذار شده است، اما به اعتقاد لینارس این سنگ قیمتى صنایع نیمرسانا سازى را به کلى دگرگون خواهد کرد.
برخى از کاربردهاى عملى الماس
  • لوازم الکترونیکى ولتاژ و توان بالا مثل ترنهاى سریع السیر.
  • دستگاههاى فرکانس بالا مثل رادارهاى پرقدرت و ایستگاههاى مخابراتى سلولى.
  • دستگاههاى میکرو و نانو الکترو مکانیکى مثل ساعتها و فیلترهاى تلفنهاى سلولى.
  • محاسبات کوانتومى مثل موارد مورد نیاز در ارتباطات امن.
  • آشکارساز پرتوهاى پر انرژى مثل پرتو سنجهاى پزشکى.
  • اپتیکولیزرهاى پرقدرت مثلآنچه در کابل و خطوط تلفن یا پنجرهشاتلهاى فضایىبکار می‌رود.
  • الکترودهاى الماسى مقاوم به خوردگى که مى‌تواند محیطهاى آلوده را پاک کند.
 
 


:: موضوعات مرتبط: تحقیق آماده , ,
:: بازدید از این مطلب : 1465
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : احسان

 

اورانیوم
اورانیومیکی از عناصر شیمیاییجدول تناوبی است که نماد آن ،Uو عدد اتمی آن 92 می‌باشد. اورانیوم که یک عنصر سنگین ، سمی ، فلزی ،رادیواکتیو و براق به رنگ سفید مایل به نقره‌ای می‌باشد، به گروه آکتیندها تعلق داشته و ایزوتوپ 235 آن برای سوختراکتورهای هسته‌ای و سلاحهای هسته‌ای استفاده می‌شود.

معمولا اورانیوم در مقادیر بسیار ناچیز در صخره‌ها ، خاک ، آب ، گیاهان و جانوران از جمله انسان یافت می‌شود.
خصوصیتهای قابل توجه
اورانیوم هنگام عمل پالایش به رنگ سفید مایل به نقره‌ای فلزی با خاصیت رادیواکتیوی ضعیف می‌باشد که کمی ازفولاد نرم‌تر است. این فلز چکش‌خار ، رسانای جریان الکتریسیته و کمیParamagneticمی‌باشد. چگالی اورانیوم 65% بیشتر از چگالیسربمی‌باشد. اگر اورانیوم به‌خوبی جدا شود، بشدت از آب سرد متاثر شده و دربرابر هوا اکسید می‌شود. اورانیوم استخراج شده از معادن ، می‌تواندبه‌صورت شیمیایی به دی‌اکسید اورانیوم و دیگر گونه‌های قابل استفاده درصنعت تبدیل شود.
گونه‌های اورانیوم در صنعت
اورانیوم در صنعت سه گونه دارد:

  • آلفا (Orthohombic) که تا دمای 667.7 درجه پایدار است.
  • بتا (Tetragonal) که از دمای 667.7 تا 774.8 درجه پایدار است.
  • گاما (Body-centered cubic) که از دمای 774.8 درجه تا نقطه ذوب پایدار است. ( این رساناترین و چکش‌خوارترین گونه اورانیوم می‌باشد.)
دو ایزوتوپ مهم ان U235 و U238> می‌باشند که U235 مهمترین برای راکتورهای و سلاحهای هسته‌ای است. چرا که این ایزوتوپ تنهاایزوتوپی است که طبیعت وجود دارد و در هر مقدار ممکن توسط نوترونهایحرارتی شکافته می‌شود. ایزوتوپ U238 نیز از این جهت مهم است که نوترونها را برای تولید ایزوتوپ رادیواکتیو جذب کرده و آن را به ایزوتوپ Pu239 پلوتونیومتجزیه می‌کند. ایزوتوپ مصنوعی U233 نیز شکافته شده و توسط بمباران نوترونی Thorium232 بوجود می‌آید.

اورانیوم اولینعنصر یافته شده بود که می‌توانست شکافته شود. برای نمونه با بمباران آرام نوترونی ایزوتوپ U235 آن به ایزوتوپ کوتاه عمر U236 تبدیل شده و بلافاصله به دو هسته کوچکتر تقسیم می‌شود که این عمل انرژی آزاد کرده و نوترونهای بیشتری تولید می‌کند.

اگر این نوترونها توسط هسته U235 دیگری جذب شوند، عملکرد حلقه هسته‌ای دوباره اتفاق می‌افتد و اگر چیزیبرای جذب نوترونها وجود نداشته باشد، به حالت انفجاری در می‌آیند. اولینبمب اتمی با این اصل جواب داد (شکاف هسته‌ای). نام دقیقتر برای این بمبهاو بمبهای هیدروژنی(آمیزش هسته‌ای) ،سلاحهای هسته‌ایمی‌باشد.
کاربردها
فلز اورانیوم بسیار سنگین و پرچگالی می‌باشد.

  • اورانیوم خالی توسط بعضی از ارتشها برای ساخت محافظ برایتانکها و ساخت قسمتهایی از موشکها و ادوات جنگی استفاده می‌شود. ارتشهاهمچنین از اورانیوم غنی‌شده برای سوخت ناوگان خود و زیردریایی‌ها و همچنینسلاحهای هسته‌ای استفاده می‌کنند. سوخت استفاده شده در راکتورهای ناوگانایالات متحدهمعمولااورانیوم U235 غنی شده می‌باشد. اورانیومموجود در سلاحهای هسته‌ای بشدت غنی می‌شوند که این مقدار بصورت تقریبی 90% می‌باشد.
  • مهمترین کاربرد اورانیوم در بخش غیر نظامی تامین سوخت دستگاههای تولید نیروی هسته‌ای است که در آنها سوخت U235 به میزان 2الی3% غنی می‌شود. اورانیوم تخلیه شده در هلیکوپترها و هواپیماها به‌عنوان وزن متقابل بر هر بار استفاده می‌شود.
  • لعاب ظروف سفالی از مقدار کمی اورانیوم طبیعی تشکیل شده است ( کهداخل فرایند غنی سازی نمی‌شود ) که این عنصر برای اضافه کردن رنگ با آناضافه می‌شود.
  • نیمه عمرطولانی ایزوتوپ اورانیوم 238 آن را برای تخمین سن سنگهای آتشفشانی مناسب میسازد.
  • U235 در راکتورهای هسته‌ای Breeder بهپلوتونیومتبدیل می‌شود و پلوتونیوم نیز در ساخت بمبهای هیدروژنی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  • استات اورانیوم در شیمی تحلیلی کاربرد دارد.
  • برخی از لوازم نوردهنده از اورانیوم و برخی در مواد شیمیاییعکاسی مانند نیترات اورانیوم استفاده می‌کنند.
  • معمولا کودهای فسفاتی حاوی مقدار زیادی اورانیوم طبیعی می‌باشند،چرا که مواد کانی که آنها از آنجا گرفته شده‌اند، حاوی مقدار زیادیاورانیوم می‌باشند.
  • فلز اورانیوم برای اهدافاشعه ایکس در ساخت این اشعه با انرژی بالا استفاده می‌شود.
  • این عنصر در وسایلInterial GuidanceوGyro Compassاستفاده می‌شود.
تاریخچه
استفاده از اورانیوم به شکل اکسید طبیعی آن به سال 79 میلادی برمی‌گردد، یعنی زمانی که این عنصر برای اضافه کردن رنگ زرد به سفال لعابداراستفاده شد (شیشه زرد با یک در صد اورانیوم در نزدیکیناپل ایتالیاکشف شده است. ) کشف این عنصر به شیمیدان آلمانی به نام "مارتین هنریچ کلاپرس" اختصاص داده شد که در سال 1789 اورانیوم را به صورت قسمتی از کانی که آنرا pitchblende نامید، کشف شد. نام این عنصر را بر اساس سیاره اورانوس کههشت سال قبل از آن کشف شده بود برگزیده شد. این عنصر در سال 1841 به صورتفلز جداگانه توسط "eugne melchior peligot" استفاده شد.

در سال 1896 "هانری بکرل" فیزیکدان فرانسوی برای اولین بار به خاصیترادیواکتیویته آن پی برد. در پروژهManhattanنامهایTuballoyوOralloyبرای اورانیوم طبیعی و اورانیوم غنی شده بکار برده شد. این اسامی هنوز نیزبرای اورانیوم غنی شده و اورانیوم طبیعی بکار برده می شوند.

در آغاز قرن بیستم تفحص و جستجو برای یافتن معادن رادیو اکتیو در ایالات متحده آغاز شد. منابعرادیوم که حاوی کانی‌های اورانیوم نیز می‌بودند، برای استفاده آنها در رنگساعتهای شب‌نما و دیگر ابزار جستجو شدند. در طی جنگ جهانی دوم اورانیوم ازنظر اهداف دفاعی اهمیت پیدا کرد. در سال 1943Union Mines Development Corporation کنگره ای را درکلرادوبه منظور استفاده ارتش از قدرت اتمی در پروژهManhattanتشکیل داد.

برایاطمینان از ذخایر کافی اورانیوم این کنگره US Atomic Enecry Act of 1946 را ایجاد و کمیسیون انرژی اتمی را بوجود آورد. در دهه 1960 ملزومات ارتشتزلزل یافت و در اواخر سال 1970 دولت برنامه تهیه اورانیوم خود را کاملکرد. همزمان با همین مساله بازار دیگری بوجود آمد که درواقع همانکارخانه‌های نیروگاه‌های هسته‌ای اقتصادی بود.
ترکیبات
تترا فلوروئید اورانیوم UF4که به نمک سبز معروف است یک محصول میانی هگزافلورید اورانیوم می‌باشد. هگزا فلورید اورانیوم UF6 جامد است که در دمای بالای 56 درجه سانتی‌گراد بخار می‌شود. UF6 ترکیب اورانیوم است که برای دو فرایند غنی سازی Gaseous Diffusion و Centrifuge استفاده می‌شود و در صنعت با نام سادهHexخوانده میشود.

Yellowcake
اورانیوم غلیظ شده است. نام این عنصر بدلیل رنگ و شکل آن در هنگام تولیدمی‌باشد اگرچه تولید امروزه Yellowcake بیشتر به رنگ سبز مایل به سیاهمیگراید تا زرد. Yellowcake تقریبا 70 تا 90 درصد اکسید اورانیوم دارد. U3O8

Diuranate
آمونیوم محصول جنبی تولید Yellowcake می‌باشد که رنگ آن زرددرخشان می‌باشد که گاهی اوقات باعث اشتباه شده و Yellowcake نامیده میشوداما این نام درست این محصول نم‌یباشد.
پیدایش

اورانیوم عنصر طبیعی است که تقریبا در تمام سنگها آب و خاک به میزانکم یافت می‌شود و بنظر می‌رسد که مقدار آن از Antimony ، برلیوم ، کادیوم، جیوه ، طلا ، نقره و تنگستن بیشتر باشد و این فراوانی در حد آرسنیک ومولیبدنیوم است. این عنصر در بیشتر کانی‌های اورانیومی از قبیل Pitchblende، Uraninite ،Autunite ، Uranophane tobernite و Coffinite یافت می‌شود.
br>
مقدار بیشتری از اورانیوم در موادی از قبیلصخره‌های فسفاتی و کانی‌هایی مانند Lignite و Monazite یافت می‌شود کهبیشتر برای مصارف اقتصادی از همین منابع استخراج می‌شود. از آنجا کهاورانیومنیمه عمررادیواکتیوی طولانی 4.47x109 سال برای U-238 دارد مقدار آن همیشه در زمین ثابت میماند.

بنظر میرسد که فرو پاشی اورانیوم وواکنشهای هسته‌ای آن باتوریومهمان منبع گرمایی عظیمی است که در هسته زمین ، باعث ذوب شدن قسمت خارجی هسته زمین گردیده و باعث ایجاد حرکت پوسته‌ای زمین می‌شود.

معدناورانیوم صخره ای است که محل تمرکز اورانیومی می‌باشد که مقدار اقتصادی آن، یک تا چهار پوند اکسید اورانیوم در هر تن است که تقریبا 0.05 تا 0.20درصد اکسید اورانیوم دارد.
تولید و توزیع
اورانیوم اقتصادی از طریق کاهش هالیدهای اورانیوم با خاکفلزات قلیایی تولید می‌شود. همچنین فلز اورانیوم می‌تواند از طریق عملالکترولیز 5KUF یا Uf4 که در (CaCl2 و NaCl حل شده است، بدست آید. اورانیوم خالص نیز از طریق تجزیه حرارتی هالیدهای اورانیوم حاصل می‌شود.

درسال 2001 ، مالکان راکتورهای هسته‌ای غیر نظامی آمریکا از این کشور ومنابع خارجی 21300 تن اورانیوم خریداری کردند. قیمت پرداخت شده برای هرکیلوگرم اورانیوم حدودا 26.39 دلار بود که در مقایسه با سال 1998 16% کاهشداشت. در سال 2001 ایالات متحده 1018 تن اورانیوم از 7 عملیات معدنی درغرب رود می‌سی‌سی‌پی تولید کرد. اورانیوم بیشتر توسط فرانسوی ها درکشورهای جهان توزیع شده است.

معمولا کشورهای بزرگتر اورانیوم بیشتری در مقایسه با کشورهای کوچکترتولید می‌کنند، چرا که گسترش و توزیع اورانیوم در جهان یک شکل و یکنواختاست. کشوراسترالیاذخایر بسیار زیادی از این عنصر دارد که تقریبا 30% ذخایر دنیا را شامل می‌شود.
ایزوتوپها
اورانیوم طبیعی از 3ایزوتوپ U-238, U-235, U-234 تشکیل شده است که U-238 فراوانترین آنها (99.3%) میباشد. این سه ایزوتوپ رادیو اکتیو بوده که نیمه عمر آنها عبارت است از U-235 4.5x109 سال که پایدارترین آنها می باشد. U-235 7x108 سال وU234 2.5x105 سال.

ایزوتوپهای اورانیوم می‌توانند از هم جدا شوند تاتمرکز یک ایزوتوپ بر دیگری را افزایش دهند. این فرایند ،غنی سازینام دارد. وزن U-235 برای غنی شدن باید 0.711 درصد افزایش یابد. اورانیومم235 برای استفاده در سلاحهای هسته‌ای و نیروگاه های اتمی مناسبتر است. این فرایند مقادیر بسیاری اورانیوم بوجود می‌آورد که در U-235 تخلیه میشوند و خالصترین اورانیوم یعنی U238 اورانیوم خالی یا DU نام دارد. اگرایزوتوپ 235 بخواهد تخلیه شود باید وزنش 0.711 درصد کم شود.
هشدارها
تمام ترکیبات اورانیوم سمی و رادیو اکتیو هستند. سمی بودن این عنصرمی‌تواند کشنده باشد. در مقادیر بسیار کم خاصیت سمی بودن این عنصر به کلیهآسیب می‌رساند. خواص رادیواکتیوی این عنصر نیز سیستماتیک و نظام بند است. در کل ترکیبات اورانیوم به‌سختی جذب روده و ریه می‌شوند و خطراترادیولوژیکی آن باقی می‌ماند. فلز خالص اورانیوم نیز خطر آتش‌سوزی بههمراه دارد.

فرد ممکن است با تنفس غبار اورانیوم در هوا یا خوردن وآشامیدن آب و غذا در معرض این عنصر قرار بگیرد. البته بیشتر این عمل ازطریق خوردن آب و غذا صورت می‌گیرد. جذب روزانه اورانیوم در غذا 0.07 تا 1.1 میکروگرم می‌باشد. مقدار اورانیوم در هوا معمولا بسیار ناچیز است. افرادی که در کنار تاسیسات هسته‌ای دولت و یا معادن استخراج اورانیومزندگی می‌کنند، بیشتر در معرض این عنصر قرار می‌گیرند.
آورانیومممکن است که درطریق تنفس یا بلع و یا در موارد استثنایی از طریق شکافی رویپوست وارد بدن شود. اورانیوم توسط پوست جذب نمی‌شود و ذرات آلفای ساتع شدهاز این عنصر نمی‌تواند بهپوستنفوذ کند. بنابراین اورانیومی که خارج از بدن باشد، نمی‌تواند به اندازهاورانیوم داخل بدن مضر و خطرناک باشد. اگر اورانیوم به بدن وارد شود، ممکناست موجب سرطان شده یا به کلیه‌ها آسیب برساند.
 


:: موضوعات مرتبط: تحقیق آماده , ,
:: بازدید از این مطلب : 1441
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد